کیارستمی و مسألهی حمایت دولتی
حمیدرضا ششجوانی
حمایت دولتی از هنر، مشکلاتِ منفیِ نااندیشیدهای را سبب میشود. یکی ازینها ایجاد رقابت ناعادلانه است. هنر مورد حمایت دولت به غیر از دریافتهای مالیِ مستقیم، امتیازاتی نمادین به دستمیآورد که منافعِ دیگری در بازار برایش به همراه دارد. حمایت از گروهی خاص نه تنها هزینههایی برای هنر غیردولتی (مستقل) فراهم میآورد بلکه موجب میشود کیفیت هنر در کشور کاهش یابد. برای نمونه میتوان به ادبیات و سینمای دفاع مقدس در برابر سایر فرمهای سینمایی و ادبیِ «مستقل» اشاره کرد. کسانی که از حمایتهای دولتی برخوردار بودهاند، علاوه بر عواید مالی مستقیم، درآمدهایی جانبی از جشنوارهها، جوایز و ... نصیبشان میشود. کارهایشان اجازه ی بازنشر و حتی اکران در کشورهای دیگر را مییابد. در پارهای موارد آثارشان اساساً به سفارش نهادها تولید میشود. کتابهایشان در اولویت خرید وزارت ارشاد قرار میگیرد. اما حاصل کارشان – البته با معیارهای پذیرفته شده ی آکادمیک- کالاهای باکیفیتی به شمار نمی آید.
از طرف دیگر کسانی که ازین حمایتها بهره مند نشده اند جدا از گلهی دایمی از مضایق موجود، یا کارهایشان را منتشر نمیکنند و یا کوچ میکنند. این تغییر میدان از داخل کشور به بیرون، بسیاری از هنرمندان پر استعدادِ کشور را ناکارآمد و در نهایت عقیم ساخته است. فهرستی ازین هنرمندان مهاجرِ کمثمر در ذهنهمهی ما هست. درین میان عباس کیارستمی برخلاف جایگاه جهانیاش به فراست دریافته بود اگر رابطهاش را قطع کند، نخواهد بود. اما شبیه کیارستمی در کشور اندک هستند که با وجود این رقابت ناعادلانه، بمانند و بسازند.
از منظر اقتصاد فرهنگ آنچه مهم است رقابت میان این دو گروهِ ساختگی است. وقتی رقابت میانشان نباشد اولی کالای بیکیفیت تولید میکند و دومی عرصه ی رقابتاش را میدانهای بینالمللی میبیند که پتانسیل بسیار کمی برای دوام و ارتقا دارد و هر دو متضرر میشوند. در واقع این دنیای هنرِ کشور است که زیان میبیند. با مسامحه میتوان گفت حمایت حتی در مفهوم ایدئولوژیکاش در کل موجب افت کیفیت کالاها و خدماتی شده که قصد حمایت از آن را داشته است.