وقتی از کارآفرینی هنر حرف می زنیم

دهه­ های جدید در اقتصاد جهانی، زمانه­ یِ رونقِ «اقتصاد خلاق» و رکودِ اقتصاد صنعتی است. ارزش افزوده در اقتصاد خلاق از راه کسب­ وکارهای خلاقانه­ ای حاصل می­ شود که بر اساس فعالیت­ های ذهن­ پردازانه در صنایع فرهنگی ایجاد شده­ اند. درین­ نوع اقتصاد، بیش­ترِ کسب­ وکارها در حوزه­ ی خدمات فرهنگی متمرکز هستند و SME های فرهنگ و هنر (شرکت­  های کوچک و متوسط) با به کارگیری دانش روز و نیروهای متخصص عاملان توسعه به شمار می ­آیند.

در مورد کشور خودمان، اگر بخواهیم منابع درآمدی را دسته بندی کنیم، بی ­درنگ «صادرات نفت» و «صادرات غیرنفتی» به ذهن­مان می­رسد. سال­هاست می ­دانیم نفت(نعمت/ نقمت) مهم ­ترین منبع درآمدی کشور است و حجم مبادلات صادرات غیرنفتی در مقابل­اش ناچیز می­ نماید. این روزها البته چیزهای دیگری ذهن­ ما را بیش­ از پیش مشغول می­ دارد:

  • پایان­ پذیر بودن منابع نفتی
  • تلاش کشورهای توسعه­ یافته برای استفاده از انرژی­ های نوین و به تبع آن کاهش تقاضای جهانی نفت
  • تحریم­ های اقتصادی موجود
  • نوسان بالای قیمت نفت

این­ها همه نشان می ­دهد بقا و بهگشت کشور در گرو تلاشی همه­ گیر با چشم اندازی معین است. صادرات غیرنفتی. چه چیز غیرنفتی هست که بتواند منبع درآمدی تازه ­ای برای ما باشد؟ اشتغال ایجاد کند، مزیت رقابتی کشورمان باشد، با صرف انرژی مشخص احتمال رشد ما درآن بیش ­تر باشد، جانشین صنایع بزرگِ زیان­ ده و مخرب محیط زیست باشد؟ چه بستری برای تحقق این موضوع مناسب است؟

یکی از پاسخ­ های قابلِ تأمل، فرصت­ های موجود در بخش هنر و میراث فرهنگی کشور است. و بستر مناسب­ اش کارآفرینی. البته این موضوع در اسناد بالادستی کشور هم مد نظر بوده است. در قوانین توسعه­ ی کشور، اسناد شورای عالی انقلاب فرهنگی و در نزدیک­ ترین مورد در نقشه­ ی جامع علمی کشور، که موضوع اقتصاد هنر را جزو اولویت­ های نخستِ علمی و فناوری کشور در بخش هنر دانسته است.

بر اساس تقسیم­ بندی موجود در ادبیات نظریِ اقتصاد خلاق، فرهنگ به سه بخش هنر، میراث و صنایع خلاق تقسیم می­ شود، در بخش هنر با سه دسته­ ی هنرهای تجسمی، هنرهای نمایشی و ادبیات برمی­ خوریم، در بخش میراث سخن از موزه­ ها و بناهای میراثی است و در بخش صنایع خلاق -که مهم ­ترین رکن معین شده- موارد بسیاری از جمله رسانه­ های دیجیتال، صنعتِ موسیقی، گرافیک و تبلیغات، معماری، فیلم و ویدئو، عتیقه، نشر، صنایع دستی، مد، بازی­ های کامپیوتری و... را دربر می­ گیرد. (Tows, 2010)

بر اساس تقسیم فوق چنان­چه بخواهیم از کارآفرینی هنر بگوییم، باید کارآفرینی ادبیات، هنرهای تجسمی و هنرهای نمایشی را به بحث بگذاریم. اما بر اساس آن چه که در فراخوان مقالات آمده - خصوصاً با اشاره به مفهوم فن­ آفرینی- مفهوم متوسع­ تری مد نظر بوده است.  مقالات این شماره هم همین روی­کرد را پی­گرفته­اند. در اساس مقالات را می­توان به چهار محور ۱)کلیات، ۲)ارتقای مصرف و فروش آثار هنری، ۳)نقش آموزش دانشگاهی و ۴) تجارت الکترونیک دسته­ بندی کرد. البته ذکر این نکته ضروری است که صنایع دستی در کانون توجه این محورها بوده است.

در این بحث توجه به برخی نکات دیگر نیز مهم است اول این که استراتژی بلندمدت توسعه با تکیه بر حوزه­ های هنر و فرهنگ بدون توجه به امکانات محلی، سرمایه­ گذاری مستمر و اندیشیده شده امکان­ پذیر نیست. تا کنون تمرکز دولت در راه­ اندازی و استمرار صنایع بزرگ مثل خودروسازی، فولاد سازی و... بوده است که اگر حمایت­ های دولتی نباشد احتمالاً ورشکسته خواهند بود. در روی­کرد اقتصاد خلاق، شهر و امکانات محلی سنگ­ بناهای حرکت هستند و هر اقدامی در راستای توسعه­ ی اقتصادی بر مبنای زمینه، تاریخ و فرصت­ های فرهنگی برنامه­ ریزی می­ شود. ازین رو نقش شرکت­ های هنربنیان در توسعه­ ی محلی عمده است و تلاش دولت­ها بر گسترش این SME ها و حتی کسب­ وکارهای کوچکِ خانگی­ است. البته گفتنی است؛ ازآن­جایی که این شرکت­ها ایده­ محور هستند نقش قوانین حقوق مالکیت هنری در گسترش و بهره­ وری آن ها بسیار مهم است. به راستی چگونه می­توان به اقتصاد خلاقی پویا فکر کرد، بدون این که بستر حمایت ­های قانونی از محصولات آن فراهم نیامده باشد؟

دیگر این که کارآفرینی هنر موضوعی­ بینارشته­ ای است که با رشته­ های مدیریت فرهنگی، اقتصاد، کارآفرینی جامعه­ شناسی، مطالعات فرهنگی هم­ پوشانی دارد و از آن­ها بهره می­گیرد و ذهن برخی از دانش­ آموختگان و پژوهش­گرانِ این رشته­ ها معطوف به سیاست­گذاری دولتی است و راه­ حل همه ­ی مشکلات و مسایل کنونی و شیوه­ های توسعه در آینده را منوط به اصلاح شیوه­ های سیاست­گذاری دولتی می­ دانند. این شیوه­ ی اندیشیدن با اهداف و ادبیات نظری کارآفرینی هنر مغایر است، در کارآفرینی هنر، راه­ اندازی و اداره­ ی کسب­ وکار هنری، تجاری سازی کالاهای هنری، پرورش هنرمند-کارآفرین، بازار و شیوه­ های گسترش آن عمده است. اساساً تکیه­ ی کارآفرین هنری بر حفظ فاصله از سازوکارها و حمایت­ های دولتی -در مقابل خصوصی- است چرا که در پیوستار دولت/ بازار، هر چه به سمت دولت برویم از بازار و بازارسازی دورتر می­ شویم.

به هر روی، همه­ می دانیم که در آغاز راه هستیم و این شماره­ ی «پژوهش هنر» هم جزو اولین بررسی­ های جدی این حوزه است. به امید این که همراه با کارآفرینان هنر و با کمکِ هنر دنیای بهتری برای همگان بسازیم.

  • Ruth Tows (2010) A textbook of cultural economics, Cambridge University Press