خرد عشایری و ضرورت صورت بندي اجزا و مولفه های آن
طرح مساله
جامعه ی ایرانی در طول سده ی پیش دگرگونی های شتاب ناکی را تجربه کرده است که در تمام ساحتهای زندگی امروز ما نمود دارد. جامعه ی عشایری نیز به عنوان بخشی از این ساختِ کلی، فارغ از این تاثیرات نبوده و حتی شاید تغییرات گستردهتری را به خود دیده است و شیوه ی معیشت آنها نیز به سبب تغییرات تکنولوژیک و گسترش تعاملات اجتماعی با شهرنشینان و روستاییان متفاوت شده است.
سیاست های دولتی نیز یکی از متغییرهای عمده ی تأثیرگذار بوده است. این سیاستها را میتوان به دو دوره ی کلیِ مدرنسازی و محرومیت زدایی تقسیم کرد. در دوره ی نخست (مقارن با دوره ی سلطنت پهلوی ها) بر اساس الگوهای توسعه ی اقتصادیِ آن روز تفکیکی میان تمدنCivilization و فرهنگCulture قایل نبودند، شیوه ی معیشت و نوع زندگی عشایر را به منزله ی شیوه های ابتدایی زندگی بشری می انگاشتند و رسالت دولت را در یکجا نشین کردن و تغییر شیوه ی زندگی آنها تعریف کرده بودند و به زعم آنها هرچه کارها سریعتر انجام میشد، کشور سریعتر متمدن میشد.
در دوره ی بعدی (که در واقع عملاً دنباله ی سیاستهای پیشین بود) اسکان اجباری به اسکان اختیاری تبدیل شد و رویکرد توسعه به الگوهای محرومیت زدایی تغییر کرد، و سازمان امور عشایر با ماموریت «ارائه خدمات مناسب به منظور بهبود و توسعه وضعیت اجتماعی، اقتصادی و تولیدی عشایر» تشکیل شد. این سازمان با توجه به نیازهای زیستی و ضروری عشایر، عمده ی فعالیت خود را بر روی مسایل عمرانی و تولیدی متمرکز کرد. در همین دوره بر اثر دگرگونیهای جهانی عمیق در عرصه ی تکنولوژی های ارتباطاتی و نیز در اثر اقداماتِ دولتهای پیشین، میزان تعاملات جامعه ی عشایری با یکدیگر و با جوامع شهرنشین فزونی یافت. از همین رو نیازهای ذهنی و عینی آنان نیز تغیر یافت، اما بی توجهی به مبانی نظری فرم زیست عشایر نتایجی بهتر از دوره ی پیشین رقم نزد.
از منظر این نوشته، مساله ی عشایر را بایستی با رویکردی تفهمی بررسی کرد و در آن با نگاهی از درون، شیوه ی زیستشان را متناسب با کارکردها و نحوه ی خردورزیشان نشان داد. این نوشته میکوشد تا طرحی هرچند ابتدایی از این منظر برای خوانندگان ترسیم کند.
مقدمه
عشاير در طول تاریخ دگرگونيهای بسیاری را پشت سر گذاشتند. ميتوان گفت بزرگترين تغيير را برآمدن دولت رضا شاه براي عشاير رقم زد تا پيش از روي كار آمدن دولت پهلوي اول، عشاير ايران قدرت بسيار داشتند چرا كه اغلب ايلات و عشاير که بهصورت واحدهاي تقربياً مستقل به سرميبردند امنيت راهها و حفظ مرزهاي كشور را عهده دار بودند. اما با تغييري كه در نحوه ی جنگ، ابزارها، سلاح ها و ارتش هاي نوين به وجود آمد، به طور عملي اين نقش دست خوش تغییر جدی شد. جدا از اين مسئله، تشكيل دولتهاي مركزي نيز نشان از اين داشت كه نقش امنیتی ديگر نميتواند مثل سابق در اختيار سران قبايل و ايلات باشد. دولت رضا شاه تحت تأثير حوادث بين الملي بود و در همپيوندي با متحدان خود ميخواست به هرشكلِ ممکن، دولتی متجدد ايجاد كند. از اين رو بدون مطالعه ي کافی به قلع و قمع عشاير پرداخت. دولت پهلوي بر پايه سه انديشه ی راهنماي الف) دولت سازي ب) ملت سازي و ج)مدرن سازي كوشيد تا بدنه ی عشاير را از طريق حذف و مطيع كردن در بدنه ی ملي ادغام کند. از اين رو ابعاد جديدي بر تنش و تعارض ايلات و عشاير با دولت به وجود آمد. چرا كه دولت رضا شاه قصد جدي داشت كه تمركزگرائي را به هرشكلي محقق کند و هرگونه تمايل به خود بسندگي در بين عشاير را بمنزله خودسري و قصد ملوك الطوايفي تعبير میکرد. با اين سياست عملاً تدوام سنن، عادات و شيوه ی توليد و زيستي كه جامعه عشايري طي قرنها به آن خو گرفته بود توجيه ناپذير قلمداد شد. مهمترين اركان خط مشي دولت پهلوی براي جامعه عشايري برسه پايهی ۱) سياست خلع سلاح ۲)سياست سلب قدرت از سركردگان و سران ايلات و عشاير و ۳)سياست اسكان، استوار بود.
برنامه ريزي دولت با اتكا به این درك از نوسازي، برنامه اي را دنبال ميكرد که در بي اعتنائي كامل با مقتضيات زندگي ايلي و عشيرهای بود و عملاً منجر به افزايش شكاف هاي اجتماعي بين جامعه عشايري و كل بدنه اجتماعي ايران و شكست دولت در برنامهريزي براي ايلات و عشاير بود. از سوي ديگر موجب آسيب ديدن هويت ايلي، فروريختن بافت سنتيِ توليد وتغيير آن به توليد كشاورزي شد كه خود سبب كاهش دام و فراوده هاي دامي واتلاف نفوس و خسارات به اقتصاد ملي بود.
اين برنامه تنها از بعد نظامي مسئله را مي نگريست و در ابعاد ديگر مسأله يعنی پيامدهاي فرهنگي، اقتصادي، اجتماعي فاقد هرگونه دورنگري بود و كاركردهاي امنيتي، فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي عشاير را مختل كرد و به جاي اينكه عناصر متنوع را در چارچوب وحدت ملي ادغام كند به مناقشات ملي دامن زد. دولت رضا شاه براي يك دولت ملي كه متكي به مصلحت عمومي و علايق عمومي باشد فاقد برنامه بود و به طور عملي به جاي ادغام عناصر گوناگون در ساختار ملي به گسست هاي ملي دامن زد.
گسستي كه برنامه توسعه از بالا در بين اجزای متشکله ی ايران يعني جامعه عشايري، جامعه شهري و جامعه روستائي ايجاد كرد و عملا كوشيد تا يكي از ستون هاي وحدت ملي يعني عشاير را طرد و حذف كند در دوره محمد رضا شاه ادامه يافت. انقلاب اسلامي كوشيد به عشاير وزن لازم را بدهد اما آنچه كه توسعه از بالا در ساختارهاي ايران به وجود آورده بود قابل ترميم نبود و نيست. بايد طرحي ديگر در اين اجزا و ساختار فرو ريخته انداخت. براین اساس نگاهی به کارکردهای عشایر در جامعه ی ایرانی ضروری به نظر میرسد
كاركردهاي چندگانه عشاير در چارچوب ملي
كاركرد سياسي:
عشاير بنا به طبيعت زندگي و حيات خويش واجد نوعي از جنگ آوري و روحيه سلحشوري اند از اين رو كاركرد آنان در پروژهی امينت ملي ميتواند واجد حساسيت ويژه باشد چه اين نيرو داراي ظرفيت هاي بالقوه هستند كه بايد با درايت و حساسيت در ساختار امنيت ملي جاي گيرند و نقش خود را به عنوان يك نيروي ايراني به درستي ايفا كنند. از ين رو نحوه ی قرار گرفتن عشایر در مجموعه نيروهائي كه خواهان ثبات و همبستگي در مجموعه ايران هستند واجد اهميت زیادی است. اگر به تاريخ نيروهاي دفاعي كشور توجه کنیم، درمييابيم كه عشایر همواره در ساختار دفاعي كشور نقشي جدي داشتهاند. چگونگي قرار گرفتن در اين ساختار نياز به كاری كارشناسي دارد كه از عهده اين پژوهش بيرون است اما بايد در اين چارچوب به كاركرد آنان اشاره كرد و به اهميت آنان در اين زمينه واقف بود . چرا كه امينت ملي اگر متكي بر تعامل همه نيروهاي دخيل در موضوع نباشد قطعاً نتیجه ی عكس ميدهد. مثالا همان پروژهی دولتِ رضا شاه است كه بطور عملي و واقعي بين دولت مركزي و عشاير بحرانی تاريخي را رقم زد كه تا سرنگوني خاندان پهلوي اين تنش و تزاحم بين دولت مركزي و عشاير هرگز در جهت گفتگو و همكاري پيش نرفت.
كاركرد اقتصادي
سه چهارم سطح فلات ایران را علفزارهای فقیر و بیابان های خشک تشکیل میدهد کل مساحت مراتع ایران ۹۰ میلیون هکتار است، و مقدار تولید کل علوفه خشک این مراتع ۱۰ میلیون تن می باشد. براساس جیره متوسط یک واحد دامی(سالیانه ۶۳۹ کیلوگرم)این تولید، می تواند ۱۶ میلیون واحد دامی را در هر دوره تغذیه کند. با توجه به سه دوره در هر سال«ییلاق- قشلاق- میان بند» مراتع ایرانی می توانند ۴۸ میلیون واحد دامی را تغذیه کنند..
عشاير مي توانند و بايد در چارچوب افتصاد ملي نقش وكاركرد جدي و قابل توجه به عهده بگيرند. اگر به اقتصاد عشاير توجه شود درمييايبم كه مهمترين وجه توليد جامعه عشايري اقتصاد مبتني بر دام يا دامداري است و مهمترين محصولات اين جامعه عرضه توليدات دامي از قبيل گوشت، شير، روغن، پوست، فرش و دام زنده بوده است. البته به جز دامداري برخي از اعضاء جامعه عشايري به شكار و زراعت در كنار پرورش دام اشتغال داشته اند، عشاير ايران بطور عمده به پرورش گوسفند و بز مشغول اند و خيلي كم به پرورش گاو و گاو ميش اشتغال داشته اند. البته این بدان خاطر است که بز به سردي و گرمي مقاوم است و توانائي عبور از مناطق صعب العبور و خوردن برگ درختان را دارد و پرورش آن از جنبه اقتصادي با صرفه است. با توجه به اينكه مهمترين منبع درآمد جامعه عشايري از پرورش دام حاصل مي شود بنابراين دسترسي به مرتع و تأمين علوفه ی دام اهميت حياتي براي جامعه عشايري دارد. جامعه عشايري به دادوستد فراورده هاي خود با بازارها و بازرگانان محلي منطقه، پشم را هم به صورت خام و هم به صورت فرآوری شده، به مراكز موردتقاضا، عرضه مي كنند. پوست گوسفند و چرم گاو و شتر را در بازار داخلي يا خارجي به فروش مي رسانند. البته در این فعالیت های تجاری عمده ی سود را واسطه ها و تجار مي برند .
شايد برخي در دوران كنوني اين افتصاد را اقتصادی ميرنده ارزيابي كنند. بپندارند كه اينها نميتوانند نقشی در اقتصاد ملي به عهده گيرند اما با توجه به رويكرد محصولات طبيعي كه اكنون در اروپا و كشورهاي ثروت مند در رجوع به توليدات طبيعي از دو ده گذشته آغاز شده است و به توليدات «رفرم در شيوه تغذيه» معروف است و محصولات آنان بسيار گران در بازار اروپا به فروش ميرود اگر بتوان ظرفيت هاي بومي در امر دامداري و توليدات طبيعي آنان را باور و فعال كرد ميتواند منابعی جدي براي ورود ارز در اقتصاد ملي باشد، از سوي ديگر گرايش جدي دیگری در عرصه گردشگري فرهنگي در بين مردم دنيا پيدا شده است كه معروف به گردشگري فرهنگي است اين نوع از گردشگران كه به دنبال مناطق بكر و طبيعي هستند، علاقه دارند به اين مناطق مسافرت كرده و از مواهب طبيعي بهره مند شوند و در عين حال با فرهنگ اين مناطق نيز آشنا شوند، اين مورد هم، چه در زمينه داخلي و چه در زمينه خارجي بستري است براي فعال كردن و لاجرم افزايش كاركرد اقتصادي عشاير در اقتصاد ملي. زمينه ديگري كه ميتوان در بازار داخلي و خارجي براي ظرفيتهاي عشاير در نظر گرفت هنرها و كالاهاي دستي عشاير است كه واجد اصالت و زبيائي خاصی است و با توجه به رويكردهاي جدي به مسائل طبيعي و دوري از مواد شيميائي بهويژه از سوي اقشار متمول، اين كالاها كه بخشی از گردش اقتصادی عشاير است ميتواند زمينه فروش خوبی داشته باشند و به ارتقاي نقش عشاير در اقتصاد ملي كمك كند. البته بررسي كاركردها وظرفيتهاي اقتصادي عشاير نياز به كار كارشناسي جدي دارد .
كاركردهاي اجتماعي
عشاير، در ساختار اجتماعي ايران در كنار جامعه شهري و جامعه روستایی، سومين جامعه را تشكيل مي دهد از اين رو توجه به مؤلفه عشايری اهميت زیادی دارد. جامعه عشايري داراي بافت و ساختار خاص است و با توجه با اين ساختار توانسته است سازوكار معين پيدا كند. اين ساز و کار بنا به خصلت خود توانسته است توليدات فرهنگي و اقتصادي مخصوصی داشته باشد.
تاثير و تأثرات نيم قرن اخير باعث شده است كه ساختار و سازوكار اجتماعي اين جامعه تغييرات اساسي پيدا كند جامعه عشايري اگر دقيق عمل كند مي تواند در مجموع در تعامل با جامعه شهري و روستائي به انسجام و همبستگي اجتماعي بيفزايد و وحدت جامعه را ارتقا دهد اما عدم توجه به بافت عشاير مي تواند عشاير را به عكس اين نتايج بكشند. بدين صورت است كه به هم ريختن ساختارهاي اجتماعي عشاير آنها را مجبور مي کند به شهرها مهاجرت کنند و از آنجا كه شهر از يك سو بطور عمده نمي توانند عشاير را در ساختار خود ادغام كنند و از سوي ديگر عشاير هم بنا به زندگي در بافت هاي ديگر به راحتي نمي توانند در ساختار شهري ادغام شوند عملاً دچار گسست ها و عدم انسجام اجتماعي مي شوند و منبع ياريگري عناصر خلافكار و قانون گريز در بين عشاير مي شوند. و عملا ً به جای ياري رساندن به همبستگي اجتماعي، به عكس كاركرد خود تبديل مي شوند.
كاركرد فرهنگي:
عشاير که در مقایسه با جامعه شهری و روستایی تا حدودی از تحولات فرهنگ جديد به دور بوده اند، حافظ اصيلترين وجوه فرهنگ بشري هستند و اكنون كه دوران نقد مدرنيته است و بيش از هر چيز فرهنگ و حفظ فرهنگ هاي اصيل در دستور کار بشر قرار گرفته است، فرهنگ عشاير به واسطه بكر بودن، طبيعي بودن و اصالت مورد توجه فرهنگ شناسان قرار گرفته است. از طرف دیگر فرهنگ هائي كه متنوع هستند، فرهنگ هايی پایاتر و داراي انسجام بیشتر به شمار می آیند. کشور ايران داراي فرهنگی متنوع و واجد كثرت فراوان در عين حال وحدت است و در مجموعهی خود توانسته است كثرت در وحدت و وحدت در كثرت را ساماندهي كند. در اين فرهنگ، عشاير به دليل تدوام و يايداري فرهنگي از غنيترين منابع فرهنگ ايران و جهان به شمار می روند و مي تواند در غناي فرهنگ ايران و فرهنگ جهان نقش قابل ملاحظهای داشته باشند.
خرد عشايري، الزامات و ضرورتها
براي اينكه بتوانيم جايگاه عشاير را در گذرگاه زمان به درستي فهم كنيم لازم است آرايش نيروهاي اجتماعي در ايران را تا اندازه اي ترسيم كنيم. جامعه ايران متشكل از سه نوع اجتماع بوده است كه اين سه نوع عبارتند از: جامعه روستائي، جامعه شهري و جامعه عشايري. يكي از معضلات در تحليل مسائل عشاير اين است كه همواره با اتكا به خرد جامعه ی صنعتي، شهري يا روستائي زندگی عشاير را تحليل ميکنیم و هرگز نکوشیدیم تا خرد عشایری را به گونه ای منسجم صورتبندی کنیم.
اگر بتوان از خِرد ايراني صحبت كرد، باید گفت خِرد ایرانی مجموعهای از این سه نوع اجتماع است. این سه سپهر از خِرد ايراني( خرد عشایری، روستایی و شهری) ، از جنبه ی آموزه و تكوين، مولفه و فرمهاي متفاوتی دارند. اما در يك نگاه كلي در وحدتی توأم با كثرت به سر ميبرند. بدين شكل كه، از جنبه ی تعلق به ايران، یکی هستند اما از آنجا كه به سه ساحت متفاوت تعلق دارند و سه نوع فرمِ زندگي و رفتار با طبيعت را سامان ميدهند، متفاوت هستند. یکی از آمال دانشمندان و سیاست گزاران فرهنگ اين بوده و خواهد بود كه چگونه اين سه جزء ميتوانند در مجموع با هم تعامل و هماهنگي داشته باشند.
باید گفت نتیجهی اجرای پروژه مدرنيسم از بالا در دوران پهلوی اول، طرد این اجزا بوده و به ساختارها و فرمهاي اين خِرد ضربههاي جبران ناپذير وارد كرده است، نوشته ی حاضر بر اين طرح استوار است كه چگونه اين سه جز از يك كل ميتوانند دوباره بازسازي و مرمت شوند.
برای تحقق این امر ميتوان از مفهوم «ژئوفلسفه» کارِ فيلسوف فرانسوي ژيل دلوز استفاده كرد. به نظر دلوز شكل گيري خِرد بيش از هر چيز وابسته به مؤلفه جغرافيا، محيط زيست و اكولوژي است. بر اساس این نظریه می توان گفت عشایر كوچنشين كه صورت ديگري از زندگي را تجربه میکنند، ميكوشند با محيط طبیعی خود هماهنگي ايجاد كنند. بدين صورت كه با طبيعت ستيز نمیكنند، بلكه تلاش ميكنند تا با طبيعت همراه باشند و از اين رو در رابطهی ارگانيك با دام- انسان و طبيعت قرار مي گيرند. اگر بخواهيم اين نوع خِرد را تحلیل كنيم مي توانيم به اين صورت بندي دست پيدا كنيم.
درين جا بعد ديگري از انسان رخ مينمايد كه دست و پاي او به همراه ديگر عناصر بدنياش در نوعی همكاري فعال هستند تا وسايل خود را به گونه اي چندكاركردي بسازد و از اين رو با حيوان رابطه غير ابزاري داشته باشد. به طور مثال دقت در چگونگي انتخاب بز به عنوان دام و نوع كاركرد بز در ميان ديگر حيوانات كه بسيار مقاوم است و غذاي او نيز بيشتر از برگ هاي كوهستان است، ابعاد درايت اين خرد را عريان ميکند، آنچه مهم است اين مطلب است كه عدم فهم خِرد عشايري منجر به بد فهمي و ناکارآمدی در تعامل با عشاير بوده است، امري كه همواره از سوي جامعه شهري و جامعه صنعتي در رابطه با عشایر صورت گرفته است و كوشش هائي نيز كه در حل معضلات عشاير انجام شده گرچه صادقانه بوده، اما به دليل عدم درك اين خِرد، نتوانسته آن چنان كه شايسته است در حيات و زندگي جامعه عشايري موثر و كارآمد واقع شود. اين نكته لازم به تذكر نيست كه اگر يك بخش از مجموعه ی اجتماع ايران نتواند در هماهنگي و همکاری با ديگر اجزا باشد، به زيان كليت اجتماع تمام میشود، از اين رو بايد مولفه هاي اين خرد را به درستی دریافت، تا در يك درك كلي، مجموعه ی جامعه شهري روستائي و عشايري بتوانند در تعاملی پویا، توسعه ی جامعه ی ایرانی را سبب شوند.
براي يافتن صورت بندي اجزا و مولفه های اين خِرد كه ميتوان به آن خِرد عشايري گفت تاكنون كوششي درخور انجام نگرفته، اين امري است كه بايد به آن پرداخت و از آن گريزي نيست .