اقتصاد سیاسیِ هنر؛ انجمن ها و تشکل های حرفه ای

یادداشتی به بهانه­ ی انتخابات انجمن نقاشان ایران در مهرماه ۱۳۹۴

حمیدرضا شش­جوانی

سال ۱۳۸۳ سیاست­­های اجرایی اصل ۴۴ ابلاغ شد و سال ۱۳۸۷ به صورت قانون درآمد. در یکی از تبصره­­های این قانون، حوزه‌ي فرهنگ مستثنی شد و قرار برین گشت که واگذاري این حوزه­ به بخش خصوصی مطابق لايحه‌اي باشد که يك‌سال بعد به تصويب مجلس شوراي اسلامي خواهد رسید. با گذشت بیش از شش سال هنوز هم از تصویب­اش خبری نیست.

از منظر اقتصاد سیاسی، نهادهای فعال در بخش فرهنگ و هنر را می­توان به چهار دسته­ی «حکومتی»، «دولتی»، «عمومی» و «خصوصی» تقسیم کرد. نسبت میان این دسته­ها وضعیتِ سپهرِ فرهنگ و هنرِ کشور را مشخص می­کند. واقعیت ­این است که بخش­های حکومتی و دولتی با فروکاستنِ کل فضای فرهنگ و هنر به برداشتِ رسمی، منابعِ احتمالی هنر را محدود می­کنند و میزان بالای تصدی­گری و دخالت­شان منجر به این خواهد شد که روزی اگر بخواهند تصدی­های­شان را واگذار کنند، بخش خصوصی­ای درکار نباشد که عهده­ دار شود. بخشی از دلایل این تأخیر شش ساله در اجرای قانون همین ناتوانیِ ناخودخواسته­ی بخش خصوصی است.

یکی از راه­های توان­مندسازی این بخش و چابک کردن دولت، تقویت نهادهای واسط صنفی است. به قول دورکهایم، «نه کل نظام سیاسی و نه دولت قادر به سامان دادن حیات اقتصادیِ یک بخش نیستند، این کار تنها در صلاحیت گروهی است که آن­قدر به حرفه­ای خاص نزدیک­اند، که می­توانند طرز کار، نیازها و تغییرات­اش را توضیح داده و آن را تحت نظم و قاعده­ای خودبسنده دربیاورند.» دراینجا به گونه ­ای فشرده، مهم­ترین ضرورت­های توجه جدی به انجمن­ها و تشکل­های حرفه ­ای هنر را یادآور می­شوم.

  • جامعه­ ی ما در طول ۶۰ سال گذشته شاهد تغییراتِ بسیار سریعی در نظام اجتماعی، فرهنگی بوده است که نتوانسته خود را با آن تطبیق بدهد و به گونه­ ای سازگاری معیوب رسیده است. در واقع از یک نظام سازوار به نظامی ناسازوار در غلطیده است. غایتِ پویایی جامعه، گذشتن از یک نظام سازوار به نظام سازوار جدید بر اثر تغییرات است. جامعه­­ ی ما که نهادهای حرفه­ ای و صنفی در آن از اعتبار لازم برای ایجاد انتظام و همبستگی برخوردار بودند به وضعیت جدیدی رسیده که نهادهای صنفیِ دستوری­ اش اعتبار لازم برای اهالی مشاغل را ندارد و به همین دلیل حتی اگر سیاست­گذاری به نحو احسن انجام شود، اجرای آن در بدنه­ ی جامعه با مشکل جدی روبه­ رو خواهد شد. نمونه­ ی بارز آن «شورای ارزشیابی هنرمندان کشور» در وزارت ارشاد است، تقریباً معلوم است که هنرمندان حرفه­ ای خودشان را بی­ نیاز از تأیید این شورا می­دانند. چنان­چه این نظام اعتباردهی برخواسته از تشکل­های صنفی هنرمندان بود، اساساً مساله­ ی صلاحیت و اعتبار پیش نمی ­آمد. ایجاد و تداوم انجمن­ها و تشکل­های حرفه­ای می­تواند راه حلی برای بحران مشروعیتِ بخش غیرخصوصی (نهادهای عمومی، دولت و حاکمیت) باشد.

 

 

  • با این که حقوق مالکیت هنری و ادبی در سال ۱۳۴۸ به صورت قانون درآمده، اما هم چنان شاهد نقض ساختاریِ حقوق هنرمندان هستیم. ناکارآمدی سازمان های غیرخصوصی، هزینه­ ی نقض قوانین را پایین می­آورد و گاهی نهادهای حکومتی­ای نظیر صدا و سیما خودشان به بزرگ­ترین مصدر این تخلف محسوب می­شوند. آیا صرف وجود قانون برای ایفای حقوق هنرمندان کفایت می­کند؟ نه. تشکل­های حرفه­ای هستند بر اساس منافعی که دارند، ازیک سو، کلیه ­ی استفاده­های اقتصادی و غیره از حاصلِ کارشان را تحت نظارت می­گیرند و با ایجاد نوعی معیارهای اخلاق حرفه­ ای استفاده­ ی غیرقانونی را به حداقل می­رسانند. این معیارهای اخلاقی باعث می­شود تا افراد نیازهای اقتصادی­شان را مطابقِ نظامِ مشروع پاسخ دهند. با حضور تشکل­های حرفه­ای علاوه بر رشد اقتصادی و ارتقای قانون مداری، هزینه­ های مترتب بر شناسایی، تعقیب و مجازات مجرمان برای جامعه کاهش یابد. از سوی دیگر نهاد صنفی می­تواند با ایجاد صرفه جویی به مقیاس،‌ هزینه­­ های مالی و زمانیِ اعضا در پی­گیری در دعاوی حقوقی­شان را بسیار تقلیل دهد و با حل اختلافات میان اعضا، علاوه بر ارتقای کارآمدی و مشروعیت، جلو افتتاح پرونده­ های جدید در محاکم قضایی و صرف هزینه های فردی و ملی را کم می­کند.
  • تصدی­گری بالای نهادهای غیرخصوصی موجبات رانت­خواری را فراهم می­آورد. گروه‌های پرنفوذ با تعریف خاص­­شان از هنر، در برنامه­ ریزی­های دولتی نفوذ می­کنند و زمانی هم که نوبت به تصمیم­گیری برای صرف هزینه­ های مصوب می­رسد، منافع خود را به جای منافع باقی مردم به دست­گاه اجرایی می ­قبولانند. وجود انجمن­های حرفه­ای مستقل موجب می­شود تا راهی هموار برای مطالبه­ ی حقوق صنفی به صورت مشروع و با پشتوانه­ ی قضایی وجود داشته باشد و با مشارکت در برنامه­ ریزی و اجرا رانت­خواری را موثراً کاهش دهند.

پی نوشت

گرچه انجمن­ های مستقل، قدرت تنظیم مقرارت را ندارند اما مرحله­ ی آغازین نظامی حرفه­ ای هستند که خصلت­ های جمعی و نفع همگانیِ بیش­تر ایجاد می­کنند و می­توانند نماینده­ی عناصر متعدد و مختلف باشند و در نهایت همبستگی اجتماعی را تقویت کند. این نوشته به بهانه­ ی انتخابات انجمن نقاشان ایران نوشته شده و مایل است نشان دهد گرچه ما تا ایجاد شبکه­ ای از صنوف درهم­ تنیده­ ی فرهنگی فاصله­ داریم، اما زمینه­ سازی برای تداوم و بهگشتِ انجمن­ های حرفه­ ای هنر سه کارکرد عمده در پی­ دارد، نخست این­که می­تواند معیارهای ایدئولوژیک بخش غیرخصوصی (نهادهای عمومی، دولت و حاکمیت) را به سمت معیارهای نظام حرفه­ای تغییر دهد و دوم این که ضمانت­های اجرایی – فعلاً مفقودِ- حقوق مالکیت هنری را تقویت کند. سوم این­که با ایجاد اعتباری درونی، منافع جمعی را تضمین می­کند و جلوی رانت­خواری­ های احتمالی را می­گیرد.