بازنگری یارانه‌های مطبوعات و کتاب در سال ۱۳۹۶

بازنگری یارانه‌های مطبوعات و کتاب _ موضوع بررسی این نوشتار «ارزیابی یارانه‌های حوزه فرهنگ به کتاب و مطبوعات» است که قانون مشخصی برای پرداخت یارانه به آن‌ها وجود دارد. این نوشتار قصد دارد نشان دهد که ایرادات نظام کنونی چیست و اگر پرداخت یارانه به این دو حوزه توجیه ­پذیر است، مناسب‌ترین الگو چیست و الزامات تحقق آن کدام است.

حدود سه دهه است که دولت جمهوری اسلامی نظامی حمایتی برای کتاب و مطبوعات در نظر گرفته و این دو حوزه مشمول پرداخت یارانه شدند. پس از گذشت این سال­ ها، دو دیدگاه نسبت به اصل یارانه‌ها مطرح است؛ شماری بر این باورند که پرداخت یارانه دارای کارکرد نیست، مبلغ پرداختی توجیه اقتصادی ندارد و اثری بر اندازه‌ی بازار این محصولات نداشته است و بنابراین می‌بایست قطع شود. شماری دیگر بر این باورند که مشکل اساسی یارانه‌های بخش فرهنگ نه در اصل پرداخت یارانه‌ها، بلکه در سیاست‌ها و نحوه اجرای سیاست‌ها است. درواقع از اواخر دهه ۶۰ (بعد از جنگ) بیش‌تر ذی‌نفعان این دو عرصه در ناکارآمدی یارانه­ ها هم‌نظر هستند و می‌پندارند نظام پرداخت یارانه نتوانسته اهداف خود (رونق بخشی) را محقق کند؛ بنابراین اگر بخواهیم مسئله این نوشتار را به‌صورت عبارت کوتاهی بیان کنیم چنین می‌شود گفت که: نظام یارانه‌های بخش فرهنگ (کتاب و مطبوعات) ناکارآمد است. بر این اساس این پرسش‌ها مطرح می‌شود:

  1. آیا اصل پرداخت یارانه درست است؟
  2. نقاط ضعف نظام پرداخت یارانه­ های بخش فرهنگ کدام­اند؟
  3. شیوه‌‌های جایگزین برای پرداخت یارانه کدام‌اند؟

درباره‌ی یارانه‌های انرژی، مسکن، کشاورزی و صنعت در ایران مطالعات مبسوطی صورت گرفته و این مطالعات در سال‌های اخیر در پیوند با طرح مسئله‌ی هدفمندی یارانه‌ها سیر صعودی داشته است، اما در خصوص یارانه‌های فرهنگ تنها دو مطالعه‌ی مقدماتی در دهه‌ی هفتاد[۱] و اوایل دهه‌ی هشتاد[۲] انجام شده است. به‌نظر می‌رسد یکی از دلایل نپرداختن به این موضوع، نبود داده‌های روشن و متقن - حتی در مورد مبالغ کلِ هزینه شده طی سال ­های گذشته - است که در این تحقیق گریبان‌گیر ما هم بود. هر چه تلاش‌مان را برای به‌دست آوردن داده‌ها بیش‌تر می‌کردیم به نسبتِ تلاش‌مان کم‌تر می‌یافتیم. به‌همین‌دلیل امکان بررسی تحلیلی و آزمون‌های آماری برای ما بسیار محدود بود و مجبور شدیم تا از شیوه‌های دیگر به ارزیابی وضعیت یارانه‌دهی بپردازیم.

‌روش بررسی ما ترکیبی است از بازخوانی مطالعات گذشته، مشاهده‌ی وضع موجود و مصاحبه با سیاست‌گذاران، کارشناسان و ذی‌نفعان که با استفاده از رهیافت‌ها و چارچوب‌های نظریِ علم اقتصاد فرهنگ انجام می‌شود. سیاست­ گذار بر اساس داده­ ها و پیشنهادهای این تحقیق خواهد توانست نسبت به تغییر تخصیصِ منابع، شیوه­ی پرداخت و یا حذف یارانه­ ها تصمیم‌گیری کند.

این گزارش در چهار بخش تنظیم شده است. در بخش اول چارچوب نظریِ یارانه‌های بخش فرهنگ با ارجاع به وضعیت ایران بررسی خواهد شد. ضمن توضیح ساده‌ی مسئله‌ی یارانه‌ی فرهنگی، استدلال‌های پرداخت، درستی و نادرستی و تبعات ناشی از آن تبیین خواهد شد تا بر اساس آن بتوان پرداخت یارانه به کتاب و مطبوعات را در بخش‌های بعدی ارزیابی کرد. بخش دوم به ارزیابیِ وضعیت یارانه‌های کتاب می‌پردازد، بخش سوم به یارانه‌های مطبوعات پرداخته و بخش چهارم نتیجه‌گیری موضوعات طرح شده است.

ناگفته پیداست که انجام چنین پژوهشی ازآن‌جهت ضرورت دارد که می‌تواند منجر به استفاده از منابع مالی کشور در راستای منافع ملی و نفع همگانی شود. به‌هرروی دولت بخشی از درآمد خانوارهای ایرانی را در قالب مالیات یا فروش مواد خام در این کار هـزینه می‌کند. اطمینان از اثربخشی این هزینه‌کرد در راستای منافع ملی از ضرورت‌های انجام چنین کاری است.

در مورد رویکرد غالب این پژوهش، یعنی «اقتصاد فرهنگ»، این را هم باید اضافه کنیم که یارانه‌های بخش فرهنگ در ایران پیش و بیش از این‌که اقتصادی باشد، سیاسی است و شاید به‌جای اقتصاد فرهنگ، «اقتصاد سیاسیِ فرهنگ» چارچوبِ بهتری برای بررسی باشد. چراکه تصمیم‌گیری درباره میزان و الگوی پرداخت یارانه نه در عرصه‌های اقتصادی که در عرصه‌های سیاسی صورت‌ می‌گیرد. به‌هرروی در مورد پرداخت یارانه مانند هر موضوع دیگری که یکی از متغیرهای دخیلْ در آن، دولت یا حکومت است، نوع حکومت­ داری و ماهیت دولت بسیار تأثیرگذار است.

نکته‌ی دیگری که ضروری است بدان اشاره شود این است ‌که پژوهش حاضر خطوط کلی را نشان می‌دهد و چنانچه راهکارهای اجرایی برای تغییر شیوه‌های پرداخت یارانه لازم باشد، کار پژوهش عملیاتیِ دیگری است که به قوانین، رویه‌های اداری، دستورالعمل‌ها و... می‌پردازد و راه‌حلی را بر اساس خطوط کلی طرح شده در این پژوهش پی می‌گیرد.

این بررسی بسیار بیش از آنی که گمان می‌کردیم دشوار، پرمسئولیت، پیچیده و دارای پیامدهای نااندیشیده‌ است. فرهنگ یک کل به‌هم‌پیوسته است و بین اجزایِ آن، هم­بستگی و وابستگیِ متقابل وجود دارد، تغییر در یک بخش، سازگاری مجددِ دیگر اجزا را ضروری می­سازد. اگر تغییر ایجاد شده متناسب با اهداف و کارکردِ فرهنگ باشد بالندگی و اگر نباشد تضعیف آن را در پی دارد. ازاین‌رو اعطای یارانه تنها یکی از واحدهایی است که در دنیای کتاب و مطبوعات نقش بازی می‌کنند و به صِرفِ تغییر در موضوعِ یارانه نمی‌توان انتظار بهبودِ آنی داشت، بلکه یک سلسله تغییرات همایند لازم است تا میدان اقتصادیِ این اقلام فرهنگی بهبود یابد.

 .[۱] بررسی و ارزیابی سیاست اختصاص یارانه به تولید و مصرف کتاب در سال‌های پس از انقلاب، علی اعظم محمد بیگی، ۱۳۷۷

 .[۲] بررسی امکان سامان‌دهی یارانه‌های بخش نشر، فاطمه موسوی، ۱۳۸۶