سقاخانه و اقتصاد هنرِ دولت‌بنیان

این نوشته پیشتر در مجله هنری پشت بام شماره ۱، ۱۳۹۷ منتشر شده است.

اگر کشوری قابلیت تعیین برخی ترتیباتِ فرهنگیِ بین‌­الملل را داشته باشد، امتیازش برای تعیین قوانین تجارت بین الملل نیز افزایش می‌یابد.از این رو موفقیت اقتصادی و فرهنگیِ برون­‌مرزی به روشنی به یک‌دیگر وابسته‌اند.

هانس ابینگ

درآمد

سیاست­‌های پهلوی دوم بر سه محور «عمران، توان نظامی و قدرت فرهنگی» استوار بود. دو مسیر اول را خودِ شاه و مسیر سوم را همسرش راهبری می­‌کردند. محور سوم بر این اصل استوار بود که قدرت در زمانۀ صلح از طریق نمادهای آن اعمال می­شود و احترام (قدرت برتر) نزد سایرِ کشورها از راه نمادهای فرهنگ، هنر و میراث ممکن می­‌‌شود. از این رو یکی از بخش­های «دفتر مخصوص» فرهنگ و هنر نام داشت که کارش برگزاری رویدادهای جهانی فرهنگی و هنری و حمایت از هنرمندان بود. اینجاست که پای «سیاست­گذاری اقتصادی فرهنگ» به میان می­آید. در این رابطه هم دو الگوی مشخص وجود دارد، سیاست­گذاری اقتصادِ هنر دولت­‌بنیان و اقتصاد هنرِ بازاربنیان.

بازار هنر در کشورهایی با اقتصاد پایدار مانند چین رونق فراوان یافته است. این کشورها به پشتوانۀ رشد بالای اقتصادی شان به سرعت خود را در نقشۀ جهانی هنر جانمایی کرده‌­اند. امروزه چین با در اختیار داشتن شش نفر از ده هنرمند پرفروش جهان [۱]به رهبر بازار هنر تبدیل شده است. شرکت چینیِ پُلی اینترنشنال با اینکه تنها دو درصد از معاملات جهان را انجام می­‌دهد،  نزدیک به هشت درصد از از درآمد حراجی­‌های هنری جهان را از آن خود کرده است.(زورلونی، ۱۳۹۵) دولت چین در این موفقیت‌­ها نقشی کلیدی دارد و در اساس این تغییرات مثبت با حمایت و در بیش­تر مواقع به خرجِ دولت شکل می­‌گیرد. این همان الگوی سیاست­گذاری اقتصادِ دولت­‌بنیانی است که حکومت پهلوی دوم نیز پی­گیری می­‌کرده است.

این نوشته سعی دارد از ایستارِ اقتصاد هنر نگاهی به جنبش هنریِ سقاخانه در پیوند با الگوی دولت­‌بنیانِ دورۀ پهلوی بیاندازد. سقاخانه نامی است برای اشاره به جنبشی نوآمد در هنر ایران که از سال­های پایانیِ دهه ۳۰ شروع شده بود و شکل راست‌­آیینِ این جنبش را می­‌توان تا نیمۀ دومِ دهه پنجاه هم پی­گیری کرد. نام برخی از هنرمندان این جنبش برای زیست­‌نظامِ بازار هنرهای تجسمی ایران آشناست و آثارشان در بازار جزوِ پرقیمت­‌ترین­ها دسته‌­بندی می­‌شوند. افزایش قیمت نفت و بودجه‌‌ی برنامه‌های عمرانی به حکومت پهلوی این اجازه را می­‌داد که زیست‌­نظامِ هنر و بازارِ آن را ایجاد کند. با توجه به این که در بلند مدت ارزش‌های بازاری و ارزش­‌های زیبایی­‌شناختی همگرا می­‌شوند(ابینگ ۱۳۹۱)، می­‌توان گفت نتیجۀ سیاست­گذاری اقتصادی فرهنگ در آن دوران را امروز در سهم ایران در بازارهای خارجی هنر و نیز مشارکت هنر در تولید ناخالص داخلی در بخش فرهنگ می­‌بینیم.

 

پارۀ نخست، سیاستگذاری فرهنگ

ادارۀ هنرهای زیبا و وزارت فرهنگ و هنرِ وقت از سال ۱۳۳۷تا ۱۳۴۵ تقریباً هم­زمان با بینال ونیز، پنج بیینال در تهران برگزار کرد، سیاست­گذاران فرهنگی در این دوره نوعی هنر مدرن را حمایت می­کردند که از یک­سو مشخصه‌­های ملی داشت و از سوی دیگر امکان راه­یابی به بیینال­‌های ونیز، بال سویس، پاریس و آرت‌فرهایی مانند واش آرت واشنگتن را در خود داشت. در اساس یکی از مقاصد جنبیِ این حرکت زمینه‌­سازی برای تاسیس جنبشی هنری بود (قزوینی۸۸ ص ۴۸) از بینال دوم به بعد به کارگیری نقوش و عناصر تزیینی هنرهای سنتی ایرانی گسترش یافت که یکی از مشخصه­‌های عمدۀ جنبش هنری سقاخانه است و در بینال چهارم به قول کریم امامی سلطۀ سقاخانه علنی بود. در اساس می­‌توان گفت حمایت­‌های مالی وزارت فرهنگ و هنر زمینۀ اصلی برای ظهور و بروز چنین جنبشی بوده است. مقارن با پیدایش و اوج این جنبش، برنامه­‌های عمرانی چهارم نیز اجرا می­‌شود که سیاست­‌های اجرایی آن تشابه فراوانی با اعلامیۀ اهداف کلی بی‌ینال تهران دارد: «بازارسازی برای هنرهای ملی» و «برگزاری نمایشگاه‌های هنری در همکاری با سازمان‌های منطقه‌ای و جهانی برای معرفی آثار ارزنده هنری کشور».

از آن­جایی که در دهه ۳۰ و ۴۰ هنوز بازارهای جهانی هنر سامانی نگرفته بودند، هر حرکتِ نظام‌­مندی می‌­توانست به پیش­تازی در بازار منجر شود و برای این کار می­بایست شبکه‌­ای از روابط داخلی و خارجی را ایجاد کرد و نهادهای متناسب با آن را تشکیل داد. ایجاد نهادهایی مانند: هنرستان هنرهای زیبا، بینال­ها، دانشکده هنرهای تزئینی، آتلیه کبود، گروه هنرمندان معاصر، تالار ایران، گالری بورگز، جشن هنر شیراز، گروه پنج، باشگاه رشت ۲۹، سالن مد نامبروان، گروه آزاد نقاشان و مجسمه سازان، موزه‌ی هنرهای معاصر تهران از یک سو و روابط دایمی با محافل هنری ایتالیایی، امریکایی و فرانسوی، شرکت در بینال­‌های جهانی و حمایت از هنرمندان از طریق جوایز و بورس­‌های هنری شمایی کلی از این شبکه­‌سازی داخلی و خارجی بود. از این گذشته دفتر مخصوص با استفاده از روابط خود امرای ارتش، وابستگان دربار، سرمایه‌­داران و متنفذین را به بازار هنر وارد کرد و مجموعه­‌دارانی اتفاقی را پرورش داد که با بالا رفتن درآمدشان، تقاضای داخلی را افزایش می­‌دادند. جدای از حمایت‌­های شخصی از هنرمندان، خرید آثار سقاخانه­‌ای از سوی موزه هنرهای معاصر، مجموعه کاخ‌­های سلطنتی و برخی از بانک­ها موجبات شهرت و تقویت این جنبش را فراهم آورد. دفتر مخصوص با تلاشی که برای جانمایی ایران روی نقشه بازار جهانی هنر انجام می‌­داد، دلالان و مجموعه­‌دارانی را نیز به بازار ایران جلب کرد. اولین سفر ابی گری، مجموعه دار امریکایی به ایران در سال ۱۹۶۰ هم­زمان با دومین بینال تهران بود.

پارۀ دوم، کلوب رشت ۲۹

رکسانا صبا، کامران دیبا و پرویز تناولی با سرمایه­ای ۱۰۰ هزارتومانی که تلفیقی از وام و سرمایه شخصی بود کلوب رشت ۲۹ را راه انداختند. جایی که ناخودخواسته به یکی از بازوهای دولت برای حمایت از هنر تبدیل شد. مدل تجاری این بنگاه ترکیبی از باشگاه­ اختصاصی و اجارۀ استدیو بود، هنرمندان از ژانرهای مختلف، مجموعه‌­داران، سرمایه‌­داران و مقام­های حکومتی، وزرا و متنفذینی که همسرانِ خارجی داشتند برای هم‌­نشینی و گذران اوقات فراغت­شان به این باشگاه می‌­آمدند و حضور سرمایه‌­های نمادین به این باشگاه امکان داده بود تا به نشانی از اعتبار اجتماعی بدل شود. کیوان خسروانی آتلیۀ مد خود را که Elegant 27 نام داشت در گاراژ ساختمان باشگاه تاسیس کرد. هنرمندان مشهور بین المللی که به جشن­ها و رویدادهایی نظیر جشن هنر شیراز دعوت می­شدند از این باشگاه بازدید می‌­کردند.کامران دیبا در مصاحبه ای با الهام پوریا مهر تاکید کرده که می­خواستیم محیط بین­‌المللی و با تکثر عقیده ایجاد کنیم و روشنفکرانِ نحله­‌های چپ و دیپلمات­‌ها هم عضو باشگاه بودند.

باشگاه در اساس پاتوقی فرهنگی بود که نمایش­گاهی دائمی از آثار نقاشی داشت و بیش­تر آثار در ازای حق عضویت باشگاه و استفاده از سرویس­‌های آن به باشگاه داده شده بودند. موسیقی­‌های روز غربی را هیپی­‌هایی که در راه نپال بودند در باشگاه می­‌نواختند و پنج­شنبه‌­ها هم روبه روی باشگاه آثارِ ارزان قیمتی که روی کاغذ نقاشی شده بودند را به عابران می­‌فروختند. در سال ۴۷ برای کمک به هنرمندان و تزئین ادارات دولتی حراجی­ برگزار ­شد که تمام درآمد حاصل از آن به هنرمندان پرداخت ­شد. باشگاه نقطه شروع برای معرفی هنرمندان در حال ظهور و ایجاد پروژه های جدید بود و برای هنرمندانی که از خارج می­آمدند و احتیاج به جایی موقتی داشتند نوعی رزیدنسی فراهم می­آورد. در برخی موارد برای شاعرانی مانند اسماعیل شاهرودی، یدالله رویائی و پرویز اسلامپور شعر خوانی برگزار می­‌شد. بیشتر افراد به زبان انگلیسی یا فرانسوی صحبت می کردند. به این ترتیب، در میان روشنفکرانی که در خارج از کشور تحصیل کرده بودند و کسانی که از دانشگاه­‌های ایرانی فارغ التحصیل شده بودند تمایز خاصی نبود. باشگاه جایی بود که هنرمندان آزادانه درباره تکنیک­‌های هنری و چشم­‌اندازی کاری و روندهای در حال تغییر هنرهای زمان خود، شاید تا صبح، صحبت می­کردند و ارتباطات جدید و رویدادهای آیندۀ کاری­‌شان را در مشارکت با دیگران شکل می­‌دادند.

پارۀ سوم، ابی وید گری

ابی وید گری، مهم­ترین مجموعه‌­دار جنبش سقاخانه از سال ۱۹۶۰ تا ۱۹۷۳ هشت بار به ایران سفر کرد و بزرگترین مجموعه از آثار هنر معاصر ایران را جمع آوری کرد. در خاطراتش نوشته «زمانی که دختر بچه­ای بیش نبودم بود پدرم نسخه مصوری از «هزار و یک شب» را به عنوان جایزه به من داد. و پنجاه سال بعد زمانی که در کارگاه پرویز تناولی به تابلوی بزرگی از داستان شیرین و فرهاد نگاه می­کردم همان احساس شیرین جایزه را داشتم و در جا فهمیدم که  باید این تابلو را بخرم» این خرید شروع حمایت ابی از جنبش سقاخانه بود.

ایدۀ ابی برای سفر به دور دنیا خرید آثار هنری هنرمندان معاصر کشورهای مختلف بود تا در هنگام بازگشت آن‌ها را در امریکا در ایران هم دنبال آثار کسانی بود که معاصریت را در نسبت با شرایط زمانه در آثارشان نشان داده باشند. ماحصل این ایده  برای او خرید حدود ۲۰۰ اثر هنری[۲] از جنبش سقاخانه بود که برایش یک میلیون دلار آب خورده بود[۳]. در خاطرات­‌اش می­نویسد: اولین باری که زنده رودی را دیدم حدوداً ۲۰ ساله بود و آنقدر کاغذ لوله شده با خودش آورده بود که می­شد کل سرسرای یک عمارت پادشاهی را با تابلوهایی از شمایل آدم­ها و دیوها پر کرد. کارهایش مرا یاد مارک توبی می­‌انداخت. او با تناولی به بازار فرش فروشان رفت و فرش­‌هایی را خرید که آثار خوان میرو و پل کله را برایش تداعی می کردند. آنگونه که می­‌نویسد در هنر ایرانی نوعی نیرو و سیالیت و شناوری وجود دارد که مخاطب را به چالش می کشد و این چیزی است که او در هنر معاصر امریکا نیز نمونه آن را می بیند. ابی وید گری نمایشگاهی هم برای هنر معاصر امریکا در ایران و ترکیه برگزار کرد که در طی آن ۱۷۵ اثر از هنرمندان امریکایی فروش رفت.

بعضی از هنرمندان جنبش سقاخانه می­‌گویند ابی گری روابط خوبی با فرح دیبا داشته است و برخی کارها را به سفارش او خریده است. یادداشت‌ها و خاطرات ابی یکی از منابع مهم برای درک هنر معاصر ایران است که امیدوارم به زودی کسی برای ترجمه شان همت کند. او هزینه سفر و دو سال اقامت و فعالیت در امریکا را برای تناولی فراهم کرد. مجموعه «هیچ» تناولی در همان زمان خلق شد. ابی در بخش دیگری خاطرات­‌اش بدون ذکر نام از زنِ امریکایی ماجراجویی صحبت می­‌کند که هشت سال پس از کودتای ۲۸ مرداد به ایران آمده، ذوق هنری خوبی دارد، از نقاشان ایرانی کار می­‌خرد و ماموریت­‌اش نزدیک کردن دو کشور ایران و امریکا از طریق هنر است و ظاهراً با آژانس اطلاعات امریکا همکاری می‌­کرده است.

آمیزه

تعاملات بین­‌المللی در بازار هنر از نوع بازار پُرمایه Deep pocket market است، ازین رو در سیاست­گذاری قواعد مخصوص به خود را دارد که در دو نوع کلی دولت‌­بنیان و  بازاربنیان دسته­‌بندی می­شود در نوع اول دولت مداخله می­کند و در نوع دوم دولت حداکثر نقش تسهیل‌­گر دارد. با توجه به پاره­‌نوشته­‌هایی که در بالا آمد سیاست­گذاری دولت در دورۀ پهلوی از نوع مداخله بوده است. (چیزی که همین امروز هم به همان روال است) نکتۀ کلیدی اینجاست که نوع سیاست­گذاری بسته به شرایط بین‌­المللی و روندهای آتی تغییر پارادایم‌­های اقتصادی است. به نظر می­رسد حکومت پهلوی توانسته بود به مدد درآمدهای کلان نفتی متناسب با این تغییر پارادایم­‌های اقتصادی رفتار کند از یک سو توان نظامی و مدرنیزاسیون را به شدت پی­گیری می­‌کر‌د و از طرف دیگر متناسب با اقتصاد فرهنگ و ارزش­‌های جامعۀ غربی، فاصلۀ خود را با منطقه افزایش می­‌داد. ازین جهت امکانات رسیدن خود به قدرت را متنوع می­‌ساخت. اما این کار بدون ایجاد زیست­‌نظام فرهنگ در داخل و بیرون از کشور میسر نبود. ازین رو به نظر می­‌رسد اتخاذ سیاست مداخله با توجه به نبود زیست نظام امری گریزناپذیر بوده است و بازار هنر امروز درستی این مدعا را اثبات می­‌کند.

به هر روی چنان­چه بخواهیم در مورد امروزِ ایران از راه تجربۀ گذشته حرفی بزنیم، باید گفت مادامی که استراتژی توسعۀ [۴]هنر و طراحی نقشه فرهنگی Cultural Mapping مشخص نشده باشد، تقویت بازار هنر صرفاً بر اساس خلاقیت­‌های فردی کنش­گرانِ منفرد خواهد بود و استفاده از ظرفیت‌­های زیست‌­نظام موجود معطل خواهد ماند. البته نوع سیاستگذاری با توجه به مزیت­ عقب­‌ماندگی ایران در بخش هنر دیگر نمی‌­تواند مداخلۀ دولت­‌بنیان باشد. از این گذشته، تدوین برنامۀ ورود به بازارهای جهانی Go International Plan بر اساس استراتژی توسعه نیز از ضروریات است.

منابع

  • Cornwell Tim (2018) Collecting – Abby Weed Grey’s life in art, Underline, Issue No. 2, British Council
  • http://club29.ca/rasht29-club.html
  • Abby Weed Grey (1983) The Picture Is the Window, the Window Is the Picture, New York University Press
  • Abby Weed Grey (1976) PARVIZ TANAVOLI, New York University Press
  • ابینگ هانس (۱۳۹۱)، چرا هنرمندان فقیرند، ترجمه شش­جوانی و میرصفیان، چاپ اول، انتشارات دانشگاه اصفهان
  • زورلونی السیا (۱۳۹۵)، اقتصاد هنر معاصر، ترجمه شش­جوانی و میرصفیان، چاپ اول، انتشارات فرهنگستان هنر
  • قزوینی پریسا (۱۳۸۸) تحلیلی بر روند نقاشی نوگرا در دوسالانه های نقاشی تهران از ۱۳۳۷ تا ۱۳۴۵، جلوه هنر، دوره جدید، پاییز و زمستان شماره ۲

 [۱] هان داجیان، باشی چی، بِیانگ زو، گوانجون وو، بَیوشی فو، لی کرن

[۲] مجموعه خصوصی محمد افخمی هم همین تعداد اثر را که بیش­ترشان سقاخانه­ای هستند، در خود دارد.

[۳] سال آینده نمایشگاه بزرگی با عنوان میراث گری برگزار خواهد شد که عمده آثار سقاخانه­ای در آن به نمایش در می­آیند

[۴] این نوع استراتژی با دریافت عمومی از برنامه­ریزی استراتژیک که در مدیریت بحث می­شود، متفاوت است.