مزیت عقبماندگی،نقدِ سیاستهای تا کنونِ دولت در رابطه با اقتصاد هنر
این نوشته پیشتر در ماهنامه تندیس شماره ۳۴۱ دی ۱۳۹۵ منتشر شده است
گزینگویهی پرتکراری دربارهی مدرنیته در ایران هست که می گوید «صدر تاریخ ما ذیل تاریخ غرب است»[۱]. برکنار از معنای فلسفی این گزاره، انگارهی تسری Diffusion و هنجار فرستی Normsending غربی هم مد نظر بوده است. به این معنی که آنچه در غرب میگذرد- اعم از تکنولوژی و مکتبهای نظری- با تأخیر به کشور ما هم خواهد رسید.
از اوایل دههی ۱۹۸۰ به این سو دولتهای غربی- به خصوص در بریتانیا و ایالات متحد- بازار را محور برنامههایشان قرار دادند. آنها میاندیشیدند بازار میتواند جامعهای با بهرهوری و توسعهی بالا ارمغان بیاورد. این تلقی در دههی ۱۹۹۰ با سر کار آمدنِ دولتهای لیبرالیستی درین جوامع مؤکد شد. رویکردِ بازارمحور تا بحران بزرگ مالی در ۲۰۰۸ گزینهای ابدی به شمار میآمد لیکن جامعهی علمی و سیاستگذاری غرب، امروز مشغول بازبینی نقش بازار در جامعه است. آنچه برخی متفکران غربی[۲] را به این کار واداشته است، بیمِ گذار از «اقتصاد بازار» به «جامعهی بازاری» است. در اساس اقتصاد بازار به عنوان ابزاری کارآمد در تنظیم و سامانبخشی به فعالیتهای تولیدی به سبک زندگی خاصی بدل شده که در آن ارزشهای بازاری، روابط اجتماعی و ساحتهایی را که در آن هنجارهای دیگری حاکم بوده، بازتعریف کردهاند. (سندل ۱۳۹۴، ۷۶) به عبارت دیگر در جامعهی بازاری ارزشهای بازار بر ارزشهای غیربازاری سلطه یافته است. ازینرو پرسش متفکرانِ پیشگفته این است که بازار تا کجا به نفع جامعه کار میکند و حدود آن چیست؟ چنین پرسشی، پرسش عنقریب جامعهی ما هم خواهد بود.
به نظر میرسد شیب رفتارهای سیاستگذاری در خصوص اقتصاد هنر در کشور از ابتدای طرح آن در برنامهی سوم توسعه، به سمت فعالیتهایی بوده است که میتوان آن را به جامعهی بازاری نزدیکتر دانست. این نکته را میتوان با توجه به سطوح بازار هنر در کشور و نیز مأموریتها و وظایف وزارت فرهنگ و ارشاد روشن ساخت. میتوان بازار هنر را به دو دستهی بازار همگانی Mass Market و بازار پرمایه Deep pocket Market تقسیم کرد. خصوصیتهای عمدهی هر دو بازار را در زیر فهرست میکنیم:
الف) بازار همگانی: درین بازار آثار برای نخستین بار معامله میشوند، تعداد مکانهای فروش زیاد و پراکنده هستند. نظام توزیع در رساندن تولیدات هنری به مصرف کننده ناتوان است. گالریها عموماً با کمبود سرمایه مواجهاند و بخشی از درآمدشان را از راه اجارهی محل نمایش به هنرمندان کسب میکنند. خریدها درین بازار غیرتخصصی است و مردمِ خریدار نیز بر اساس علایق زیباییشناختیشان و نه برای سرمایهگذاری خرید میکنند. قیمت آثار عمدتاً پایین است و هنرمندان قدرت چندانی در تعیین قیمت آثارشان ندارند. مازاد عرضهی اثر هنری وجود دارد، به عبارت دیگر تولیدات هنری بسیارند و خریدار اندک.
ب) بازار پرمایه:آثاری که درین سطح به فروش میرسند، عموماً چندین بار خرید و فروش شدهاند. دلالان درین بازار تنها آثار هنرمندانِ جا افتاده و شاید بیشتر هنرمندانِ درگذشته را معامله میکنند. کمتر از یک درصد هنرمندان کشور به این بازار راه پیدا میکنند. خریداران بر اساس مجموعهی خودشان، تخصصی خرید میکنند، قیمت آثار بسیار بالاست، مردم عادی به ندرت درین بازار خرید میکنند. خرید درین بازار بیشتر به جهت سرمایهگذاری صورت میگیرد.
وقتی سیاستهای حمایتی وزارتفرهنگ و ارشاد را نگاه میکنیم متوجه میشویم که عملاً در راستای تقویت بازار پرمایه بوده است. آن چه تا کنون انجام شده کمترین ارتباط را با بازار همگانی دارد، برای همین دولت عملاً نمیتواند با بستههای بازار محور جذاب باشد یا کارکردی متناسب با مأموریتها و وظایفاش داشته باشد. تشویق بانکها برای سرمایهگذاری، تشکیل صندوق سرمایهگذاری هنر، همراهی در راه اندازی حراجها، تأسیس بنیاد یا تشکیل شرکتهایی با سرمایهگذاری مشترک به خرج مالیاتدهندگان، (در یک کلام کمک به گسترش بازار پرمایه) تنها مأموریت وزارتخانه نیست. در بهترین حالت سود حاصل از گسترش این بازار به کمتر از چند درصد هنرمندان و بدنهی دنیای هنر کشور میرسد و بیشترین سود به دلیل این که بازار پرمایه بازار «برنده صاحب همهچیز» Winner takes all است (ر.ک تندیس شماره ۳۲۹) عاید سرمایهگذاران و واسطههای فروش خواهد شد. در اساس وزارت فرهنگ و ارشاد تا کنون به برندهها سرویس میداده است. البته این گزاره به این معنی نیست که نباید ازین بازار حمایت کرد بلکه موضوع اینجاست که باید منابع مالی وزارتخانه بین این دو بازار به تناسب تخصیص یابد.
در تارنمای وزارت فرهنگ و ارشاد شرحی از وظایفاش آمده که درین جا به دو نمونه از آنها اشاره میشود:
- برنامهریزی و ایجاد بسترهای لازم به منظور پرورش استعداد، انگیزه و ذوق فرهنگی و هنری و تقویت روحیه ابتکار و تحقیق آحاد جامعه به ویژه نسل جوان
- سیاستگذاری و برنامهریزی به منظور فراهمسازی زمینهی کارآفرینی، اشتغال پویا و رونق اقتصادیِ بخش فرهنگی کشور
به نظر میرسد سیاستگذاران به جای حضور همیشگی در رویدادهای بازار پرمایه بهتر است به یاد داشته باشند که این سود الزاماً باعث گسترش همهی بازارها نخواهد شد و منطق حاکم بر بازار همگانی منطقی غیربازاری است. برنو فری Bruno Frey اقتصاددان هنر سویسی کتابی دارد به نام «همه چیز برای پول نیست» که در آن توضیح داده رفتارهای هنرمندان در سطوح پایینِ بازار ناشی از سائقهای مالی نیست. هانس ابینگ Hans Abbing اقتصاددان هنر هلندی نیز در کتاب «چرا هنرمندان فقیرند» به تبیین رفتار هنرمندان در بازارهای همگانی پرداخته و شرح داده است که فقر موجود در میان این هنرمندان از نوع ساختاری است. توجه به ادبیات موجود درمورد بازار همگانی هنر میتواند رفتارهای سیاستگذارانهی وزارتفرهنگ و ارشاد را در راستای عمل به وظایفاش اصلاح کند. آنچه مغفول مانده از مهمترین چالشهای موجود در دنیای هنر ایران و نیز ادبیات اقتصاد هنر کشور است.
اتفاقاً در کشورهای غربی رویکرد بازارمحور و حمایت از بازار پرمایه برخلاف گذشته کمرنگ شده است اقتصاددانان هنر نقدهای جانداری به این رویکرد وارد ساختهاند و سیاستگذاران فرهنگ دستکم در اروپای قارهای سیاستهایشان را تعدیل کردهاند. البته پر واضح است که نابرابریای که در ایران در تخصیص منابع به نفع بازار پرمایه وجود دارد در این کشورها اصلاً نبوده است. نمونهی نقدهای جدی را میتوان در کتاب تازهی آریو کلامر Arjo Klamer، استاد دانشگاه اراسموس رتردام به نام «کارِ درست کدام است؟» و کتاب اُلاف فلتهوشOlav Velthuis، «اقتصاد تخیلی هنر» سراغ کرد. رویکرد کنونی بازگشت به ارزشهای بنیادین یا بیشینه کردن منافع ملی از راه هنر است.
آن چه تا کنون انجام شده به پشتوانهی برخی عقاید قالبی و شبه علمها بوده است. خطر این مواضع درین است که فقط متخصصان تقلبی بودنش را تشخیص می دهند و چون مدیران نمیتوانند و نباید در تمامی رشتهها متخصص باشند، ممکن است سیاستها جهتگیری نفع همگانی نداشته باشند. برخی از سیاستگذاران فرهنگ که از بد حادثه خود بازیگر بازار پرمایه هم هستند در محافل مختلف با خلط مفهومی میان بازار پرمایه و همگانی سعی دارند نشان دهند که سود سرمایهگذاری در هنر بازار خاصی نمیشناسد و دایم ازین تعریف میکنند که سرمایهگذاری در هنر بیشاز هر نوع سرمایهگذاری دیگر سودآور است. پاسخ این است که اگر سرمایهگذاری در هنر سودآو ترین است، من ۱۰۰ تابلو نقاشی از هنرمندانی ناشناخته که حداقل سه نفر از منتقدان برجسته آنها را از منظر زیباییشناسی تأیید کرده باشند؛ تنها به قیمت ۳ میلیون تومان! به شما میدهم و شما در انتهای یکسالِ مالی سودی معادل سود بانکی به من بدهید. نا گفته پیداست که سرمایهگذاری تنها در مورد هنرمندانِ ستاره سودهای هنگفت دارد. در واقع این نوع مغلطهها برای توجیه رفتار آنها در شیوهی سیاستگذاری است. یکی دیگر ازین موارد تشکیل مرکز صنایع خلاق در وزارت فرهنگ و ارشاد است در حالی که حدود نیم درصد درآمد کشور از صنایع خلاق به دستمیآید و از کل این نیم درصد هم تنها سه درصد سهم وزارت فرهنگ و ارشاد میشود. چرا این مرکز در وزارت صنعت، معدن و تجارت تأسیس نشود که بیش از ۷۰% درآمد صنایع خلاق ناشی از آن وزارتخانه است؟ این که سه سال بودجهی وزارت فرهنگ و ارشاد صرف این کار نه کارهای مهمتر شود، خطای راهبردیِ ناشی از تسلط شبهعلم است. همین وضعیت در تخصیص یارانه به کتاب و مطبوعات وحمایت از فیلمها و تئاترهای خاص نیز دیده میشود.
باتوجه به تغییر گفتمانِ سیاستگذارانه در اقتصاد هنر در میان کشورهای توسعه یافته، شاید ما به قولِ گرشنکرون Gerschenkron، اقتصاددان توسعه، دارای نوعی «مزیت عقبماندگی» باشیم یعنی به جای این که صدر تاریخمان ذیل تاریخ غرب باشد و چند سال بعد این مباحث وارد ادبیات سیاستگذاری اقتصاد هنر کشور شود، مسیر توسعه را سریعتر طی کنیم، البته اگر بتوانیم پیش از هرکاری از سلطهی شبهعلم ریشهدار خود را برهانیم.
منابع
هانس ابینگ (۱۳۹۱) چرا هنرمندان فقیرند؟ ترجمهی ششجوانی و میرصفیان، انتشارات دانشگاه هنر اصفهان
ششجوانی حمیدرضا (۱۳۹۵) برنده صاحب همهچیز، دوهفتهنامهی تندیس شماره ۳۲۹
سندل، مایکل،(۱۳۹۴) آنچه با پول نمیتوان خرید، ترجمهی حسن افشار، نشر مرکز
Frey, Bruno S (1997) Not just for the money, Edward Elgar Publishing Limited
Klamer, Arjo (2016) Doing the Right Things, society of Economics and Culture SEC
Velthuis, Olav(2005)Imaginary economics; contemporary artists and the world of big money, NAi Publishers
Gerschenkron, Alexander (1962) Economic Backwardness in Historical Perspective: A Book of Essays. Cambridge
[۱] . سید احمد فردید، سیدجواد طباطبایی، رضا داوری اردکانی، بیژن عبدالکریمی، داوود فیرحی و … ازین گزین گویه استفاده کردهاند
[۲] . در بندهای بعدی برخی را معرفی میکنیم.