درآمدی به ساختار و منطقِ بازارِ هنرهای تجسمی
مقدمه[۱]
با گردش قرن انگار چرخِ اقبال هم به کامِ هنر گَشت، نهادها و مردمِ سرمایه گذار، هنر را درکنارِ نقدینگی، سهام و اوراق قرضه و املاک، به عنوان یکی از طبقات دارایی Asset Class به رسمیت شناختند و برای تنوع بخشیدن به سبدِ سرمایه گذاری، بخشی از دارایی هایشان را به دنیای هنر آوردند. البته این قضیه به یکباره رخ نداد و اقتصاد دانشبنیان پیشتر زمینه ها را مهیا کرده بود. پیداست که تنوع بخشی به سبد سرمایه گذاری، شیوه ی همیشگیِ دستیابی به بازدهِ مناسب در عینِ کمکردنِ ریسک است. اقتصاددانها با تحلیلِ شکلگیریِ ارزشِ مالیِ اثرِ هنری و تغییرِ قیمتها، روندی موازی میانِ بازارِ هنر و بازارِ بورس به دست آوردند. رنهبوگ و فان هوت سطح جانشینپذیریِ بینِ سرمایهگذاری در آثارِ هنری و سرمایهگذاری در سهام را با در نظر داشتنِ نرخِ بازدهِ واقعیِ سالانه اندازهگیری کردند و نشاندادند که میانگین بازدهِ سرمایهگذاری در هنر تنها اندکی کمتر از سهام یا اوراقِ بهادارِ بازار نیویورک، برلین، پاریس و آمستردام است (Renneboog & Van Houtte, 2002). اما سوددهی تنها علتِ خوش اقبالی هنر نبود، نظام مالیات بندیِ جهان نیز به کمک آمده بود: سرمایهگذاری روی آثارِ هنری در مقایسه با سرمایهگذاری در املاک یا بازارهای مالی مزایای مالیاتیِ بیشتری داشت. سرمایه گذاران بابتِ سودِ حاصل از تجارتِ آثارِ هنری مالیاتی نمیپرداختند. علاوه برین به منابعی که در هنر سرمایهگذاری کرده بودند مالیاتِ کمتری تعلق میگرفت. در بعضی از کشورها هم میتوانستند با نمایشِ عمومیِ آثاری که خریده بودند، یک درصد از هزینه های خریدشان را کم کنند و یا هنگام تقسیم ورثه دوباره معافیت مالیاتی بگیرند. سرانجام این که سرمایه گذاری در هنر بیشتر از هر شکلِ دیگری از سرمایه گذاری برای صاحباناش لذت و اعتبار اجتماعی به همراه میآورد. مقایسه ی لذتِ دیدنِ تابلوی نقاشیِ آویخته بر دیوار خانه، با مدرکِ سرمایهگذاری در صندوقِ پول یا گواهیِ مالکیتِ سهام، بیگمان خنده آور خواهد بود.
با این مقدمه، پیداست هنر با پیش زمینه ی تقدسی که در لایه های پایینتر جامعه دارد، اعتبار بیشتری میگیرد چراکه نخبگان مالی، اجتماعی و گاهی سیاسی، هنجارفرستانِ Normsenders جامعه هستند و ازین راه ارزشهای شان را به لایه های پایینتر منتقل میکنند. آنوقت رسانهها با همکاریِ نظامِ ستارهسازی دستبهکار میشوند و کاسه را داغتر میکنند. این کار هنرمندان را نیز زیر تأثیر خود میگیرد، رویدادهای باشکوه با حضور ستاره های هنر Art Celebrities بسیاری از هنرمندان را که مانند همه ی افراد جامعه به دنبال پاداش هستند، در رویای شهرت فرو میبرد. البته ماجرا منحصر به هنرمندان بالفعل نمیشود، این سیستم اجتماعی باعث میشود افراد بیشتری به طمع پاداش مالی و شهرت بیاندازه، برای ورود به دنیایِ هنر وسوسه شوند.
خوب، هم سرمایه گذاران، هم مشغولیاتِ آکادمی های اقتصادِ هنر و هم فضای عمومیِ جامعه مهیاست و به قول معروف روز بُزکشانِ هنر فرا رسیده است. نظامهای اقتصادی و اجتماعی مشاغل جدیدی پیرامون دنیایِ گسترشیابندهی هنر ایجاد میکنند که خود موجبات فربهیِ دوباره را فراهم میآورد. علاوه بر بازار هنر، بازارهای جانبی و بازارهای پشتیبان هم شکل میگیرند. اما سوال اینجاست که این بازارها چگونه کار میکنند؟ اجزای تشکیلدهندهشان کداماند و مهمتر از همه روابطِ میان این اجزا با همدیگر و رابطهی هریک از اجزا با کل نظام اقتصادیِ هنر چگونه است؟ نوشتهی حاضر سعی دارد اجزا و اندکی هم، روابط ساختاریشان را توصیف کند. اما آنچه پیش از ورود به بحث ضروری است تعریف و تحدید حوزهی مورد نظر ماست. تعریف هنر در ایران با تعریفِ فضای آکادمیکِ کشورهای اروپایی، امریکای شمالی و استرالیا متفاوت است. در ایران مرز میان هنر با صنایع دستی و طراحی چندان مشخص نیست و بر خلاف کشورهای پیشگفته نویسنده و شاعر بیش از آنکه هنرمند باشند در زمرهی روشنفکران دستهبندی میشوند (ابینگ ۱۳۹۱، مقدمه). در فضای آکادمیکِ این کشورها عموماً وقتی از هنر صحبت میشود منظور سه دستهی هنرهای تجسمی، هنرهای نمایشی و ادبیات است. سخن ما نیز در نوشتهی حاضر ویژهی هنرهای تجسمی است.
بازیِ دنیایِ هنر
دنیای هنر را میتوان به بازیهای رایانهای شبیه کرد که در آن بازیگر (هنرمند) باید دو مرحلهی جغرافیایی عمده را پشت سر بگذارد -که به شکل دایرههای هم مرکز هستند- تا به هدف نهایی که همانا ابرستاره شدن و عیش مدام است، دست یابد. به قاعدهی بازیهای رایانهای هرچه جلوتر میروی کار سختتر میشود. مرحلهی اول که بسیار وسیعتر از مرحلهی بعدی است، خودش زیرمرحلهها یا دایرههای تودرتویی دارد اما به نسبت آسانتر از مرحلهی دوم است، اینجا بسیاری از هنرمندانِ تازهکار و بازماندگان قدیمی حضور دارند که همگی با علم به ناهمواریِ راه، امیدوارانه به سرزمین موعود یا مرکزیترین نقطه ی بازی فکر میکنند و تلاش میکنند تا با به دست آوردن امتیازهای لازم یک دایرهی دیگر را را هم بگذرانند، دو نوع امتیاز درین بازی وجود دارد یکسری امتیاز ذاتی است که هر کسی با آمدناش به بازی همراه دارد و باقی را باید در طول مسیر به دست آورد. آنهایی که موفق به گذشتن از موانع و رسیدن به دایرههای نزدیکِ مرکز میشوند عموماً از پیش امتیازات ذاتی بیشتری داشتند. موانع نیز با طی مسیر سختتر و سختتر و حتی در بعضی موارد نامرئی میشوند. در هر دایره، تسهیلگران و ناظرانِ بانفوذی هم حضور دارند. این بازی یارانهای استعارهای است برای این که بتوان ساختار و اجزای بازار هنر را خارج از شیوههای خشک و مرسوم توضیح داد.
سطوح و اجزای بازار
بازار هنر را میتوان بر اساس معیارهای متفاوتی بخشبندی کرد. تاریخی(کلاسیک، مدرن، معاصر)، جغرافیایی (جهانی، ملی، محلی)، توزیع (بازار اولیه و بازار ثانویه)، مدیوم مورد استفاده (عکاسی، چیدمان، مجسمه، نقاشی، ویدئو، ...) و یا ظرفیت خرید مجموعهداران (پایین، متوسط، بالا) و یا ماتریسی از معیارهای فوق. اما درین نوشته به پیروی از بیشتر محققین بازار هنر (Towse, 2014; Zorloni,2013; Velthuis, 2007) این بازار را با معیار توزیع، به دو سطح عمده تقسیمبندی میکنیم[۲]: بازار اولیه و بازار ثانویه. بازار اولیه (یا مرحلهی اول استعارهی بازیِ دنیای هنر) جایی است که آثار هنری برای نخستین بار معامله میشوند، درین بازار بیشترِ کارها از طریق روابط شخصی و البته با محوریت گالریها انجام میگیرد، ممکن است خرید مستقیم از کارگاه هنرمند باشد. تعداد مکانهای فروش زیاد هستند و در واقع، بازار پراکنده است. میزان عرضهی هنر همیشه بالاتر از تقاضاست و هنرمندانِ فراوان، آثارِ فراوانی تولید کردهاند که به مصرف کننده نمیرسد و نظام توزیع هم نمیتواند آن همه کار را در خود نگه دارد. گالریها برای تبلیغ و مطرح کردنِ جوانانِ بااستعداد به سرمایهگذاری فراوان احتیاج دارند که عموماً در دسترسشان نیست. توضیح الگویِ قیمت دشوار است چرا که نامنظم، پراکنده، غیرادواری و نامطمئن است و قیمت آثار پر نوسان است (ششجوانی، ۱۳۹۴). قیمتگذاری بیشتر متأثر از اندازهی اثر، تکنیک به کار رفته، سبکِ کار، مواد به کار رفته در خلق اثر، تعداد سالِ کار، جنسیتِ هنرمند و محتوای اثر است. حوزهی قدرت هنرمندان در تعیین قیمت اثر کوچک است. چرخهی مشاغل کوتاه است به این معنی که خدمات جانبی و خدمات پشتیبان به نسبت بازار ثانویه کمشمارند. به دلیل این که مصرفکننده عموماً مهارتهای هنری و حساسیت کافی ندارد، اطلاعات طرفینِ معامله بسیار نامتقارن است. مصرف عموماً به دلایل زیباییشناختی است تا سرمایهگذاری. از آنجایی که هنرمندان درین بازار با گالریهای متعددی کار میکنند و برخی آثارشان را به صورت خصوصی میفروشند، برای دلالان نمیصرفد تا بلند مدت روی معرفی هنرمندان سرمایهگذاری کنند. موانع ورودی هنرمندان درین بازار به نسبت بازار ثانویه بسیار کمتر است اما در آغاز کار باید هزینههای بسیاری را برای شناخته شدن صرف کند(زرلونی، ۱۳۹۴). اگرچه فارغالتحصیلان هنر مدارک هنری و تجربهی لازم را دارند، اما زمانی حرفهای شناخته میشوند که آثارشان فروش برود. مجموعهدارِ تخصصی هم عموماً درین بازار خرید نمیکند اما فروش هنرمندان درین بازار نوعی علامتدهی برای آنان محسوب میشود. تمرکز این بازار بیشتر بر سویهی عرضه است. قیمت آثار به نسبت بازار ثانویه بیاندازه کمتر است اما تعدادِ معاملات انجام شده بسیار بیشتر است.
شکل ۱ تعداد اقلام فروخته شده و سهم کل فروش در بازار اولیه و ثانویه
منبع: (ششجوانی ۱۳۹۴، ۲۸)
تبادل آثار موجود در بازار، بازار ثانویه را به وجود میآورد. به طور کلی با گذر از بازار اولیه به ثانویه، شهرت هنرمند و ارزش اقتصادی آثار هنری توأمان افزایش مییابد. برخلاف بازار اولیه، بازیگران در بازار ثانویه از نوعی امتیاز اطلاعاتی برخوردارند، چرا که اطلاعاتِ هنرمندان و قیمتهای بازارشان را در اختیار دارند. این بازار متشکل است از حراجیها، دلالان، و هم چنین گالریهایی که پیشتر آثارِ هنرمندان را معامله کردهاند. این بازار سویهی عرضه و سویهی تقاضا را توأمان نمایندگی میکند. بازار ثانویه وجوه پیشبینیپذیرتری دارد و تأثیرِ عاملهای سنتیترِ اقتصادی را تأیید میکند. عواملی نظیرِ تعداد کارگزاران، اثراتِ درآمد و تغییرات وابسته به اقتصاد کلان. تنها آثار هنرمندانِ جا افتاده و شاید بیشترِ هنرمندانِ درگذشته، درین بازار معامله میشوند. خریداران چه خصوصی چه موسسات عمومی یا دولتی، بر اساس مجموعهای که گردآوری کردهاند، بسیار تخصصی خرید میکنند. وقتی خریداران بسیار ثروتمند دنبال کالای نایاب کاملاً مشخصی میگردند، به هم رساندن این دو طرف پاداشِ بزرگی به همراه دارد. به همین دلیل، این بازار در شهرهای مشخص و با واسطهی حراجیها و گالریهای کاملاً مشخصی فعالیتمیکند، نهادهایی که درین بازار بِرَند شدهاند. در واقع این نهادها اعتبار تجاری را به اعتبار زیباییشناختی پیوند میزنند (Moulin, 1992)، و با قدرتی که به دست آوردهاند و از راه ستارهسازی منافع اقتصادیشان را به حداکثر میرسانند. درینجا، قیمت آثار هنرمندان در بازار هنر کمابیش تعیینکنندهی ارزش هنری آنان است( Varet, 1995). رفتار نهادهای قدرتمند این سطح از بازار به شیوهی «انحصار ارایهی کار» Monoposonistic است و در مورد خریداران نیز کمابیش انحصاری عمل میکنند. این موضوع وقتی به حراجیهای بینالمللی میرسد بسیار بیشتر میشود. ضریب تمرکز بازار در زمینِ فعالیتِ حراجیها بسیار بالاست. دو حراجی قدیمی و پر اعتبار ساتبیز و کریستیز با تشکیل نوعی انحصار دوقطبی Duopoly نقش مهمی در افزایش ضریب تمرکز بازار دارند. تعداد اندکی از خریدارانِ بسیار ثروتمند، آثار معدودی از هنرمندان را به واسطهی اشخاص یا نهادهایِ کاملاً مشخص به قیمتِ فوقالعاده بالا میخرند. ۵% بازار بیش از ۷۰% فروش ناخالص را نمایندگی میکند (zorloni,2013,58). درست در همین جاست که خرید هنر به هستهی نخبگانِ مالی پیوند میخورد و کاری پر پرستیژ به شمار میآید، کاری که شخص را به حلقهی مشخصی از آدمهای پر اعتبار وارد میکند. حراجیها درینجا مهمترین بازیگر هستند. البته درین جا قیمت به عنوان علامت کیفیت عمل میکند و با توجه به اطلاعات نامتقارن «اثر راحتی[۳]» Convenience Effect را ایجاد میکند. البته نرخ رشد هنرهای معاصر در بین گفتمانهای مستقر بسیار بیشتر است(زرلونی، ۱۳۹۴). از آنجایی که ارزش بازاری هر کالایی به تمایل پرداختِ Willingness to pay مصرف کننده بستگی دارد، میتوان گفت این مصرفکنندگان و قدرت خرید آنهاست که ارزش بازاری هنر را تعیین میکند؛ به عبارت دیگر هرچه تعداد افراد علاقهمند بیشتر باشد قیمت اثر بالاتر خواهد بود. اما این مسأله در بازارِ اولیه و ثانویه متفاوت است. در بازار اولیه به واسطهی قیمت پایینِ آثار افراد بیشتری وارد معامله میشوند و ارزش بازاریِ آثار، وابسته به تمایل پرداختِ دستهی بزرگی از مصرفکنندگانِ کمپول است. در حالی که در بازار ثانویه وابسته به تمایلِ پرداختِ دستهی کوچکی از ثروتمندان، چرا که خریداران برای مشارکت در بازار و اثرگذاری بر آن باید پول زیادی داشته باشند. همانطوری که پیشتر دربارهی ضریب تمرکزِ بازار گفتم، در بازار ثانویه حتی یک نفر هم میتواند تأثیر سرنوشتسازی بر ارزش بازاری کالا داشته باشد. وقتی ساتچی داشت آثار هنریِ دیمین هرست را برای مجموعهی خصوصی خودش خریداری میکرد، قیمت آثار این نقاش به سرعت بالا رفت و بعد وقتی مجموعهی نقاشیهای ساندرو کیا را حراج کرد، ارزش مالی کارهای کیا تا حد زیادی پایین آمد. به هر روی چون بازیگرانِ بازار ثانویه درآمد قابلِتصرفِ فراوانی دارند، تأثیر اقتصادیشان بر ارزش بازاریِ آثارِ هنری بسیار بیشتر است. اما جمع درآمدِ قابلِتصرفِ همهی بازیگرانِ بازار اولیه آنقدر هست که با آن برابری کند. درست است که سهم فروش و ارزش بازاری این دو بازار در نهایت برابر میشود، اما قدرت این دو سطح از بازار در تعیین ارزش زیبایی شناختی به هیچ روی برابر نیست و فزونی افراد لزوماً نقشی در افزایش قدرت فرهنگی ندارد. کارشناسان و بازیگران بازار ثانویه متعلق به گروههای اجتماعی برخوردار هستند و سلیقهی فرهنگیشان نیز متفاوت است و برای هنرِ مورد توجه مصرفکنندهی معمول ارزش زیباییشناختی چندانی قایل نیستند (ابینگ، ۱۳۹۱، ۱۰۴). کارشناسان بازار ثانویه در واقع همان دروازهبانانِ[۴] Gatekeepers دنیای هنر هستند که نقش فیلتر را بازی میکنند. با این مقدمات باید گفت اگرچه موانع ورودی در بازار اولیه اندکاند و هنرمندان فراوانی هم مشغول هستند، اما کسانی که میتوانند ازین سطح بازار به سطح بعدی منتقل شوند بسیار بسیار نادر هستند. این همان مرحلهی دوم در استعارهی بازی دنیای هنر است. هنرمندان رویای شهرت و اعتبار و رفتن به بازار ثانویه را در سر دارند اما شانسشان برای گذر از این موانع بیاندازه کم است.
اجزای نهادیِ بازارِ هنر
تولید، توزیع و مصرف سه عنصر کلیدی بازار هنر هستند و اجزای نهادی بازار پیرامون این عناصر شکل میگیرند. شکل زیر به صورت شماتیک اجزای نهادی بازار هنر را نشان داده است. در بخش مصرف مجموعهداران حقیقی و حقوقی(اعم از شرکت ها و موزهها) فعال هستند و در بخش تولید هنرمندان. بخش توزیع بیشترین خدمات بازار هنر را ارایه میکند و آنچه درین نوشته مد نظر است، همین بخش است. نکتهی دیگر که پیشتر هم آمد، این که چرخهی مشاغل در بازار اولیه کوتاه است و بیشتر کارگزاران حقیقی در آن فعال هستند تا کارگزاران حقوقی، به همین علت بیشتر آنچه که در دنبالهی بحث ما میآید به بازار ثانویه مربوط است.
شکل۲٫ عناصر کلیدی بازار هنر
توزیع در بازار ثانویه: گردش مالی هنر، دلیلِ ایجادِ مشاغلِ جانبی و پشتیبان است. هرچه این رشد سریعتر باشد میزان گسترش مشاغل بیشتر خواهد بود[۵] برین اساس رونق بازار هنر جهانی مشاغل متعددی را پیرامون بازار ایجاد کرده و درین میان سهم خدماتِ توزیع در بازار ثانویه بسیار چشمگیر است. این بخش دو نوع خدمات ارایه میدهد که در شکل ۳ ، خدمات درونی و خدمات بیرونی. خدمات بیرونی (یا خدمات جانبی) در واقع به مشاغل و خدماتی اشاره دارد که بیرون از دایرهی دنیای هنر هستند. خدماتی از قبیل حملونقل آثار، بیمهی آثار، این خدمات میتوانند در قالب کسبوکار شرکتی یا خدمات فردی باشند. مثلاً بازار هنر از خدمات یک شرکت تبلیغاتی یا یک طراح بهره بگیرد. البته بیشتر خدمات جانبی در دنیای هنر را شرکتها و نهادها انجام میدهند.
خدمات درونی: خدمات افراد حقیقی وحقوقی در بازار هنر است که شامل نمایشگاهها، کارنماها، حراجیها، گالریها، جوایز، مجموعه داران حقوقی، دلالان، کیوریتورها، منتقدان، خبرگان، کارشناسان تشخیصِ اصالت، موزه دارها میشود. خدمات درونی عموماً از نوع خدماتی است که احتیاج به دانش تخصصیِ هنری دارد و رابطه اش با بخش تولید(هنرمندان) بیشتر و محکمتر است. خدمات درونی، خدمات درون دنیای هنر است مثل استفاده از خدمات یک شرکت مشاوره ی هنری یا بهره گیری از خدمات خبرگیِ Connoisseurs یک فرد مشخص برای تشخیص اصالت اثر. در پیوند با استعارهی بازی دنیای هنر ارتباط با ارایه دهندگانِ خدمات درونی، جزو موانع آشکاریاست که هنرمندان باید از آن بگذرند، این شرکتها یا افراد همان دروازه بانانی هستند که پیشتر از آن صحبت شد. درین مقاله اما قصد پرداختن به این خدمات را نداریم و صرفاً بر روی خدمات بیرونی متمرکز خواهیم بود.
شکل۳٫ خدمات بخش توزیع در بازار هنر
خدمات بیرونی در بخش توزیعِ بازار ثانویه
- بیمه، شرکتهای بیمه به چند صورت در بازار هنر نقش ایفا میکنند یکی ارایه خدمات بیمه ای در برابرِ دزدی و یا تخریب آثار هنری است که نرخ آن در کشورهای مختلف فرق میکند و عموماً تا ۵/۰ درصدِ قیمتِ تخمینیِ اثرِ هنری است. کارشناسان بیمه عمدتاً قادر به تعیین قیمت تخمینی اثر نیستند و در اینجا از خدمات کارشناسی دیگران بهره میگیرند و البته گفتنی است که بیمهی آثار هنری از نظر صنعت بیمه جزو موارد خاص است و سیاستهای بیمهای خاص لازم دارد. مثلاً بیمه ی آثار هنری که از قیمتی معینی بالاتر است ضرورتهایی دارد و بایستی کارشناسیهای تخصصی صورت بگیرد تا بیمه به اطمینان برسد، البته بیشتر شرکتهای بیمهای در اروپا ارزیابی مشاوران هنری را میپذیرند. نکته ی بعدی اهمیت بیمه در زمان سرمایهگذاری در هنر است که ذیل ویژگیهای مالیِ سرمایهگذاری در هنر بحث میشود، چرا که اساساً درآمدی که برای سرمایه گذاری در هنر پیشبینی میشود به قیمتِ بازار در زمانِ فروش بستگی دارد ازین رو محاسبه ی حق بیمه در قیمت نهایی بازار مهم است. مورد دیگر البته در زمانی رخ میدهد که قرار است کالای هنری از کشور خارج شود و این در مورد کشور ما بیشتر مصداق پیدا میکند. حق بیمه علامتی است که گمرک هر کشوری به آن حساس است، چنانچه بیمه را کمتر از ارزش واقعی اثر انتخاب شود هم خطر فیزیکی کار را بالا میرود و هم مشتری نسبت به کیفیت اثر بدبین میشود، از طرف دیگر برآورد با قیمت بالا هم متضمن دادن گمرک بیشتری است. از همین رو بیمه در صادرات موضوعی مشکلساز است. نکته ی دیگر سرمایه گذاری شرکتهای بیمه در هنر و مجموعه دار شدن شرکتهای بیمه است برای نمونه آسیتالیا Assitalia مجموعهی چشمگیری را از آثارِ هنریِ اوایلِ قرنِ بیستم (بوچونی، کارّا، دِکیریکو) گردِ هم آورده است.
- حمل و نقل، از سال ۲۰۰۰ به این سو شرکتهای حمل نقل و شرکتهای پُست هر کدام پروتوکلهای مشخصی برای حمل کالاهای هنری Art shipping در نظر گرفته اند و آموزش های خاصی در خصوص بسته بندی، وزن و ابعاد مشخص، نحوه ی رفتار با کالای هنری، بیمه ی حمل، مدیریت صدمات و تدابیر حفاظتیِ سازگار به کارکنانشان دادهاند. برخی از شرکتهای موفق حمل کالای هنری اینها هستند[۶] Oxford Exhibition Services Limited ، Sterling، Martinspeed Ltd، Lockson Services Ltd.
- مشاوره هنری، بر اساس مدلی که پیشتر مطرح شد در بازار هنر هم مشاور فردی(شخص حقیقی) وجود دارد و هم مشاور نهادی(شخص حقوقی). الف) حقوقی: شرکتهای مشاوره در هر دو سطح از بازار هنر تجسمی دیده میشوند اما با توجه به متمرکز بودنِ بازار ثانویه، شرکتهای مشهور بیشتر در بازار ثانویه هستند. با گسترش دایم و یکباره ی بازار هنر، شرکتهای مشاورهی زیادی تاسیس شدند شرکتهایی مانند Arts Economics، Art Market Monitor، Artvest، و Tutela Capital . کار و حوزهی فعالیت این شرکتهای مشاوره، تخصصی شده است و به سفارش مشتریان، یا با بودجه خود درباره ی تولید، سازماندهی، ارزیابی و مصرفِ هنر مطالعه میکنند. آنها یا مانند منابعِ فرهنگیِ لُرد Lord Cultural Resources شبکههای بینالمللیِ بزرگ هستند و در نیویورک، تورنتو، لندن، پاریس و بسیاری شهرهای دیگر دفتر دارند و یا مانند گروهِ مشاورهی بوستن Boston Consulting Group شرکتهایی با مدیریت چندملیتی هستند و به مؤسسههای مهم فرهنگی در بسیاری از کشورها کمک میکند. کار این شرکتها، بیشتر برنامهریزیِ راهبردی، افزایشِ سودِ مستقیم و جانبی بنگاههای هنری، راهبردهای بازاریابی، گردآوریِ پول و کاهشِ هزینه برای آنهاست. ب) مشاور فردی: شخصی است متخصص در هنر که عموماً در استخدام بانک است و علاوه بر دانش هنری، بازارهای بینالمللی را هم میشناسد و قیمت آثار را میداند. خدمات مشاور هنری عبارتند از: ۱) برآوردِ ارزشِ بازاریِ اثر، برای این که مبنایی برای خرید و فروش آن فراهم شود، ۲) بررسیِ تاریخی و انتقادی اثر، ۳) مشاوره در خرید تخصصی برای مجموعهداران، ۴) ارزیابی موارد بیمهای و گزارش به شرکت بیمه، ۵) فهرستنویسی دیجیتال که به مجموعهدار اجازه میدهد تا مدام در جریان وضعیت هر کدام از آثار مجموعهاش قرار گیرد و بتواند به خوبی آن را مدیریت کند،۶) مشاوره در توسعهی مجموعهی هنری مجموعهداران یا تشکیل مجموعهای جدید، ۷) مشاورههای مالیاتی و حقوقی، ۸) مشاوره در زمینهی تقسیم میراث هنری، از ارزشگذاری آثار گرفته تا مسایل حقوقی و مالیاتی، ۹) تعیین وضعیت حفاظت، مرمت احتمالی و شیوهی نگاهداری از اثر. در ایالات متحد با رشد چشمگیر بازار هنر، انجمنهایی تأسیس شدند تا فهم بهتری از هنر به عنوان دارایی فراهم آورند. اولین نمونهی اینها، انجمن حرفهای مشاوران هنری[۷] در ۱۹۸۰ بوده و تا الان چند انجمن دیگر در این زمینه فعال شدهاند.
- رسانههای هنری: منظور از رسانه انواع متفاوتِ آن اعم از اینترنت، نشریات کاغذی و سایر گونه هاست. رسانه در بازار هنر نقشهای متفاوت و چندگانه ای را ایفا میکند، از یکطرف به عنوان اطلاع رسانی ایفای نقش میکند مثلاٌ روزنامههای بزرگ و عمومی نظیر فایننشال تایمز The Financial Times ، نیویورک تایمز The New York Times و والاستریت جورنالز The Wall Street Journal نیز بیش از پیش به پوشش خبری بازار هنر توجه میکنند. سایتهایی مانند com، Artnet.com، Artprice.com، ArtTactic.com، ArtFacts.net، Artvalue.com، نیز دسترسیِ بیشازپیش را به اطلاعات تخصصی فراهم آوردند. رسانهها با تبدیل هنر به کالای سرگرمی نقش مهمی در نظام ستاره سازی هنر ایفا میکنند[۸]. مجله ی آرت فروم Artforum یکی از بهترین مجلاتی است که به هنر آوانگارد می پردازد. این مجله دنبالهی مجلهی فلش آرت Flash art است که در سال ۱۹۷۶ پایهگذاری شد و بعدها صورتی بینالمللی نیز به خود گرفت. فصلنامه سوییس پارکت Swiss Quarterly Parkett که به انگلیسی و آلمانی چاپ میشود نیز درین حوزه مقبولیت روزافزونی یافته است. روش کارش این است که برای هر شماره با هنرمند جاافتادهای نظیر جف کونز و زیگمار پولکه همکاری میکند تا بخشی از هزینه های چاپ نسخههای محدود را تأمین کند. آرت این امریکا Art in America و آرت نیوز ARTnews دو مجلهی پرنفوذی هستند که بیشتر رویکردی ژورنالیستی دارند تا انتقادی و به همین خاطر مخاطبان گستردهتری به خود جذب کرده و محبوبتر شدهاند. با آمدن این مجلات بازار دمکراتیکتر شده و به جای این که در تصرف عده ی خاصی از کارشناسان باشد در دسترس عموم قرار گرفته است[۹].
- بورس هنر: از وقتی مردم هنر را نوعی داراییِ مالی دانستهاند، بازارِ بورسِ هنر هم دایر شده است. دولتِ چین که در این زمینه پیشگام است، از سالِ ۲۰۰۹ بازارِ بورسِ سهام و داراییهای فرهنگیِ شنژن (SZCAEE) را به راه انداخته است. چین با شش بازارِ بورسِ فعال و دستِکم سی بازارِ بورسِ در مرحلهی طراحی در این زمینه پیشگام است. این نوع بازارِ بورسِ هنر با همین سابقهی اندک توانسته جای خود را در جهان و بهویژه در فرانسه باز کند به طوریکه پیر نکین Pierre Naquin در ژانویهی سال ۲۰۱۱ بازارِ بورسِ هنر را در این کشور به راه انداخت[۱۰]. در ایران هم تلاش هایی درین خصوص شده ظاهراً در سال ۱۳۹۳ مطالعه ای در سازمان فرابورس شده که به نتایجی درباره ی نحوه ی حمایت و تأمین مالی در فرابورس اشاره دارد[۱۱]
نام | مکان | زمان تاسیس | نوع دارایی | بخش هنر |
بورس آثار فرهنگی تیانجین | تیانجین | ۲۰۰۹ | اثر هنری | نقاشی مرکب و جواهر |
بورس فرهنگی هنر جنجو | جنجو | ۲۰۱۱ | اثر هنری | مجسمه. نقاشی رنگ و روغن. نقاشی مرکب |
بورسِ سهام و داراییهای فرهنگیِ شنژن | شنژن | ۲۰۱۰ | سهام و اثر هنری | نقاشی مرکب و جواهر |
بورس داراییهای فرهنگی چانگدو | چانگدو | ۲۰۱۰ | سهام و اثر هنری | سهام، نقاشی مرکب |
بورسِ سهام و داراییهای فرهنگیِ شانگهای | شانگهای | ۲۰۱۰ | سهام و اثر هنری | هنر معاصر |
بورس داراییهای فرهنگی جنوب | گوانگدوم | ۲۰۱۰ | سهام و اثر هنری | سهام، نقاشی مرکب، هنر یشم |
بورس فرهنگ و هنر در چین.(زرلونی، ۱۳۹۴)
- حفاظت: شرکتها تخصصی که کارشان فراهم ساختن فضاهای تخصصی برای نگهداری آثار هنری است درین بازار فعالیت میکنند هم کار نگهداری و مرمت آثار را انجام میدهند و هم حفاظت در معنای تأمین امنیت. مشتری عمدهی این شرکتها در ابتدا موزهها و مجموعهداران حقوقی و بعد مجموعهداران حقیقی، گالریها و نمایشگاهها و حراجیها هستند. یکی از مراکز تخصصی Artguard است[۱۲].
- بانکداری هنری: بانکداری هنری در اوایل دههی ۸۰ در نیویورک پدید آمد و به عنوان خدمتی مختصِ مشتریانِ بسیارِ پولدار (به اصطلاح مشتریانِ پرسود) تعریف میشد. در آن زمان بازار بینالمللی هنر رونق چشمگیری داشت. تنوعبخشی به خدمات و نیاز مشتریان به گونهگونسازیِ سبدِ سرمایهگذاری از راهِ سرمایهگذاریهای جانشین، تقاضا برای آثارِ هنری و خدماتِ بانکداریِ هنری را گسترش داد. امروزه، مؤسسات اعتباری بزرگ جهان، نظیر پریبا Paribas ، دویچ بانک Deutsche Bank ، شرودر Schroder و سیتی بانک Citibank بخشی برای مشاورهی هنری به مشتریانی پرپول با حداقل موجودی ۰۰۰/۵۰۰ یورویی دارند. بانکها فرصتی را برای مشتریان ایجاد میکنند که آثار هنری خریداری کنند. این امر به بانکداری هنری نقشی مهم در حمایت و کشف استعداد میدهد، نقشی که مدام تصویر آنها را به عنوان رهبران هنر معاصر برجستهتر میکند. بر اساس همین تصویر مؤسساتِ بانکی نیز مبالغ زیادی را به سرمایهگذاری در آثارِ هنری اختصاص میدهند. بانک چِیس منهتن، نیز از اوایل دههی۱۹۶۰ به بعد با مشورت کارشناسان مبالغِ سنگینی را روی آثارِ مکتبِ نقاشیِ نیویورک و هنرمندانِ آوانگارد سرمایهگذاری کرده است. دویچبانک بزرگترین مجموعهدار حقوقی جهان، بانکِ مراکشی التجاریوفا Moroccan Attijariwafa Bank، یونیون بانک سویس Union Bank of Switzerland و بانکِ کِمیکال Chemical Bank نیز جزو مجموعهداران هستند. ازینها گذشته بانکها هرساله مبالغ زیادی صرف حمایت از رویدادها و نمایشگاه های هنری میکنند. البته بانکها برای بهبود تصویر سازمانشان نزد مردم اقدامات دیگری به جز حمایت از هنر انجام میدهند. مطالعه گروسی در سال ۲۰۰۹ نشان داده که بانکهای ایتالیایی ۴۰۸ میلیون یورو صرف حمایت از هنر، ۱۹۷ میلیون صرف تحقیقات، ۶/۱۴ میلیون صرف خانواده و ارزشهای مرتبط و ۲ میلیون یورو صرف توسعه ی دینباوری کرده اند (Grossi 2010).
در دنباله برخی از بانکهای برجسته تر در زمینه ی بانکداری و مجموعهداریِ هنری را معرفی میکنیم. بانک جِیپی مورگن چیس JP Morgan Chase در سال ۱۹۵۹ پیشگامِ برنامهی خریدِ آثار هنری بود و هم اکنون با ۳۰۰۰۰ اثر هنری که بر دیوارهای ۴۵۰ ساختمان این بانک آویزان شدهاند، جزو قدیمیترین و مهمترین مجموعههای معتبرِ دنیاست. خریدِ آثارِ هنری بیشتر بهخاطرِ نمایش در شعبههای بانک و با هدف ایجادِ محیطی انسانی و پویا برای کارکنان و مراجعان انجام میگیرد. بانک با پرداخت وامهای کوتاهمدت به موزهها و شراکت با دیگر مؤسساتِ فرهنگی و هنری به شناخت و درک بیشتر هنر کمک میکند. بانک یونیون سوییس از ۱۹۴۵ در کارِ گردآوری مجموعهی هنریاش بوده و با ملحق کردن آثار شرکت سهامیِ سوییسبانک و بنگاهِ مالیِ پین وبر PaineWebber 35000 اثر را گردهم آورده است. این بانک با قرض دادنِ آثارِ هنری به موزهها، سازماندهیِ کارنماها در سراسرِ جهان، حمایت از برگزاری نمایشگاههایی مثل بازلِ میامی و مراکز مهمی مانند موزهی تیت Tate ، موزهی هنرِ مدرن و بنیادِ بایلر Fondation Beyeler به دنیای هنر خدمت کرده است. یونیکردیت از بانکهای پیشگام اروپایی در زمینهی بانکداری و خدماتِ مالی است. این بانک از سال ۲۰۰۴ بر پیشبردِ استعدادهای نوظهور در هنرهای تجسمی، موسیقی، تئاتر و ادبیات در کشورهای حوزهی عملاش تمرکز کرده است. دویچبانک ۵۶۰۰۰ اثر هنری دارد که از ۱۹۷۰ جمعآوری کرده و به دیوار بانکهایاش در ۴۸ کشور جهان و در ۵ کارنما در شهرهای فرانکفورت، لندن، نیویورک، توکیو و میلان نمایش داده میشوند. این بانک با شعار هنر در محل کار سعی دارد تا کارکنان و مشتریاناش فرصت کنند در جاهای غیرمعمول، بیرونِ گالریها و موزهها در تماسِ روزانه با هنر باشند. درین بانک هر کارمند میتواند خودش به آرتوتِک برود و آثارِ هنری را برای دفترش انتخاب کند. دویچبانک حامیِ اصلیِ نمایشگاهِ هنرِ فریز Frieze Art Fair در لندن است و از نمایشگاهِ تفاف Tefaf fair در ماستریخت Maastricht پشتیبانی میکند. همچنین از برخی جوایزِ بینالمللی مانند ِجایزهی ویلا رومانا Villa Romana، جایزهی ویوز Views و جایزهی کاندینسکی Kandinsky حمایت میکند. در ایران هم بانکهای خصوصی به سرکردگی بانک پاسارگاد از دههی پیش وارد دنیای بانکداری هنر شدهاند.
- صندوقهای سرمایهگذاری: برای سرمایهگذاری در هنر یا باید دانشی عمیق دربارهی بازار هنر داشته باشیم، یا این که هزینهی استخدام مشاور مطمئنی را بپردازیم. کسانی که نمیخواهند ازین دو روش استفاده کنند سرمایهشان را در اختیار صندوقهای سرمایهگذاری هنر قرار میدهند. این صندوق ها با شناختی که از بازار به دست آوردهاند و پولهایی که در اختیار دارند، از طریق معاملات آثار هنری به سود میرسند. این صندوقها را عموماً بنگاههای حرفهای مشاورهی هنری، متخصصانِ باتجربهی بازار هنر و مشاورانِ حرفهایِ سرمایهگذاری اداره میکنند. بالاسری سود به دست آمده از معاملات متعلق به اداره کنندگان صندوق است. هزینهی مدیریت این صندوق ها نیز بین ۱ تا ۳ درصد سود سالانه است. شناساییِ خریدهای احتمالی، افزایشِ سرمایهی صندوق، نمایشِ سبدِ سرمایهگذاریِ صندوق از طریقِ کارنماها و وامدهیِ آثار به موزهها جزو وظایف گردانندگان صندوق است.
طیِ چند سالِ گذشته افزایشِ چشمگیری در تعدادِ صندوقهای سرمایهگذاری هنر به وجود آمده است. طبقِ پژوهشِ دلوات لوکزامبورگ و آرت تاکتیک Deloitte Luxembourg and ArtTactic، بازار صندوقِ جهانیِ سرمایهگذاریِ هنر از ۷۶۰ میلیون دلار در سالِ ۲۰۱۰ به میزانِ تخمینیِ ۹۶۰ میلیون دلار در سالِ ۲۰۱۱ رسید. در سالِ ۲۰۱۱ تعدادِ تخمینیِ ۴۴ صندوقِ هنر و تراستِ سرمایهگذاری مشغول به کار بودند که ۲۱ موردشان کارِ خود را از سالِ ۲۰۱۰ در چین آغاز کردهاند. سه دوره برای بازار جهانیِ صندوقِ هنر می توان در نظر گرفت: دورهی نخست(۲۰۰۰ تا ۲۰۰۵) پیدایشِ صندوقِ هنرِ فِرنوود Fernwood ، گروهِ صندوقِ هنرهای زیبا The Fine Art Fund Group و ساختاری برای صندوقِ صندوقها به پیشگامیِ بانکِ اَبیاِن آمرو ABN Amro را در خود داشت[۱۳]. دورهی دوم (بینِ ۲۰۰۵ تا ۲۰۰۸) که بسیاری از صندوقها در بازارهای نوظهوری مانندِ هند و کرهی جنوبی آغاز به کار کردند. تا سالِ ۲۰۰۷ هندوستان به یکی از بازارهای دارای بیشترین تراکمِ صندوقهای هنر بدل شد. دورهی سوم (از ۲۰۰۹ به این سو) با سقوطِ صندوقِ هنرِ اوسیان Osian Art Fund ، بزرگترین صندوقِ هنرِ هند، مسائلی دربارهی پایداریِ بازارِ صندوقِ سرمایهگذاریِ هنر پیش آورد. در همین دوره تعدادی از صندوقهای هنرِ کرهی جنوبی مانندِ صندوقِ استار آرت Star Art Fund ، صندوقِ آرت اسپشال اَسِت Seoul Art Special Asset Fund آغاز به کار نمودند، اما بازارِ هنرِ کره در اثرِ برخی رسواییهای داخلی ضربه خورد (ArtTactic and Deloitte, 2011) .
جمعبندی
به راستی در بازار هنر چه چیزی در جریان است؟ اجزای نهادیِ این بازار چه روابطی با هم دارند که ساخت این بازار را سرِ پا نگه میدارند؟ سیستم انتخاب هنرمندان و ستارگی Stardom درین بازار به چه شکلی است؟ به نظر میرسد همهی اجزا در پیوندی بدیهی انگاشته شده سعی دارند منافع بازیگران کلیدی بازار را حفظ کنند تا به این طریق ادامه ی حیات بازار میسر شود. هانس ابینگ در کتاب چرا هنرمندان فقیرند سویهی دیگرِ این پرسش را مطرح کرده است. او معتقد است برخی موانع ساختاری نظیر استورههای هنر آگاهی کاذبی برای هنرمند به ارمغان میآورند تا امیدوارانه در بازار هنر که از انواع بازار برندهصاحبِهمهچیز Winer takes all است برای آیندهای موهوم تلاش کنند و با کسب موقتی درآمد روانیِ حاصل از خلق اثر هنری در تنگدستی به سر برند. با اشاره به استعاره ی بازی دنیای هنر استوره های دنیای هنر همان موانع ناپیدایی هستند که گذر بسیاری از هنرمندان از یک سطح به سطح دیگر را ناممکن میکند. در واقع این موانع درون خود هنرمند هستند و با او زندگی میکنند. استوره هایی نظیر:
- در هنر استعداد ذاتی، تعهد و شانسِ برابر وجود دارد
- در هنر تنها شایسته ترین ها موفق میشوند
- هنر از همه چیز آزاد است و موانعی که در سایر حرفهها موجود است در این شغل وجود ندارد.
- موفقیت در هنر فقط به استعداد و تعهد کاری بستگی دارد.
- پول و سوداگری از ارزش هنر میکاهند.
- هنرمند و مصرفکنندهی هنر از طریق امر هنری با جهان مقدس ارتباط دارند.
- هنرمندان توان کافی برای تصدی مشاغل دیگر ندارند.
این موانع ذهنی در مواجهه با موانع بیرونی که حاصلِ کردوکارِ بازار هنر است همیشه بازیگران جدیدی برای بازی دنیای هنر تدارک میبیند.
در بازار برندهصاحبِهمهچیز بخش عمده ی پولی که مصرف کننده می پردازد، تنها به جیب تعداد اندکی از تولیدکنندگان میرود و سایر تولیدکنندگان هیچ یا اندکی از این پول را به دست میآورند. در واقع «برنده صاحب همهچیز میشود». برای نمونه بازیکنان حرفهای تنیس در بازارِ «برنده صاحبِ همهچیز» بازی میکنند. هزاران هنرمند یا بازیکن تنیسِ با کیفیت بالا در جهان وجود دارند، اما فقط تعداد اندکی از برگزیدگان درآمد عالی دارند و اکثریت عمده حتی نمیتوانند مایحتاج اولیهی زندگیشان را از این راه تأمین کنند(Rengers, 2011, 8). در بازارهای معمول، مزدِ خدمت به عملکردِ مطلق بستگی دارد. به کارگر فصلیای که گوجهفرنگی میچیند بر اساس تعداد جعبههایی که پر کرده مزد میدهند. اگر کارگر الف صد جعبه چیده باشد و کارگر ب نود و نه تا، کارگر الف یک درصد بیشتر مزد میگیرد. اغلب دستمزدها در بخش تولید، مستقیم یا غیرمستقیم بر اساس عملکردِ مطلق پرداخت میشود. اما در بازارهای «برنده صاحب همهچیز» دستمزد بیشتر بر اساس عملکردِ نسبی است. اگر دوندهی (الف) یک درصد سریعتر از دوندهی (ب) بدود، ممکن است کل جایزهی مادی را از آن خود کند و درآمدش بیاندازه بیشتر از درآمد (ب) باشد. در واقع تفاوت اندکی در کیفیت، استعداد یا تلاش اغلب باعث تفاوت بسیار در درآمد میشود. تفاوت عینی در عملکرد مطلق هنرمندانِ تراز اول، بسیار اندک است. با این حال تفاوتِ درآمدشان بیاندازه زیاد است (ابینگ ،۱۸۶،۱۳۹۱). این نوع بازارها امکان این را دارند که رقبای زیادی را برای به دست آوردن خیرِ محدود( تو بخوان رسیدن به سرزمین موعود) گرد هم بیاورند تا باز عدهی فراوانی از هنرمندان به نفع تعداد اندکی نتوانند در بازی دنیای هنر از مرحلهی یک بالاتر بروند.
منابع
- ابینگ، هانس (۱۳۹۱)، چرا هنرمندان فقیرند، ترجمه حمیدرضا ششجوانی و لیلا میرصفیان، انتشارات دانشگاه هنر اصفهان
- ششجوانی،( ۱۳۹۴)، جزوهی درسی بازارشناسی هنر، دانشگاه هنر اصفهان، منتشر نشده
- زرلونی، آلیسیا(۱۳۹۴)، بازار هنرهای معاصر، ترجمه حمیدرضا ششجوانی و لیلا میرصفیان، انتشارات فرهنگستان هنر
- شومیکر، پاملا(۱۳۹۲)، دروازهبانی، ترجمهی حسین افخمی، انتشارات نی
- Varet, Louis-Andre Gerard (1995) On pricing the priceless: Comments on the economics of the visual art market, European Economic Review 39 (1995) 509-518
- Renneboog, L., & Van Houtte, T. (2002). The monetary appreciation of art: From realism to magritte. Cambridge Journal of Economics, 26(3), 331–۳۵۷٫
- Towse, Ruth (2014) Advanced Introduction to Economy of Culture, Edward Elgar Pub.
- Velthuis, Olav (2007)Talking Prices: Symbolic Meanings of Prices on the Market for Contemporary Art, Princeton University Press
- Zorloni, Alessia (2013) The Economics of Contemporary Art: Markets, Strategies and Stardom, Springer
- Moulin, R. (1987). The French Art Market: A Sociological View. New Brunswick, Rutger University Press
- McAndrew, C. (2012). The international art market in 2011. Observations on the art trade over 25 Helvoirt: Tefaf.
- Grossi, R. (Ed.). (2010). The purpose of culture to the present. VII Federculture report. Milan: Etas.
- ArtTactic, & Deloitte. (2011). Art & finance report 2011. Luxembourg: Deloitte.
- Rengers, Merijn(2011) Economic Lives of Artists: Studies into Careers and the Labour Market in the Cultural Sector
[۱] . در نوشتن این مقاله متون هانس ابینگ و آلیسیا زرلونی همواره در نظرم بودهاند.
[۲] . Varet, 1995 سه سطح در نظر گرفته. بازار اولیه، بازار دلالی، بازار برتر، به نظرم تقسیم به سه سطح امکانات تبیین بیشتری فراهم میآورد، چرا که میتوان شیوهها و مکانیسمِ گذار هنرمندان از پایینِ سلسله مراتبِ بازار به بالای آن را بهتر توضیح داد.
[۳] «اثر راحتی» به وضعیتی اشاره دارد که در آن خریدار براساس فهرست قیمتها هرگونه دردسر ذهنی برای محاسبه در موقعیتهای مشابه را به حداقل میرساند.
[۴] دروازهبانان کسانی هستند که از میان انبوه کالاهای هنری، اقلامی را انتخاب میکنند و در معرض مصرفکنندگان میگذارند. تهیهی اطلاعات و شکلدهی به سلایق مصرفکنندگان به عهدهی این دروازهبانان است. (ر.ک شومیکر، ۱۳۹۲)
[۵] فروش آثار هنری در سال ۲۰۱۱ در جهان حدود ۴۶٫۱ میلیارد یورو بوده است که نسبت به بحران بازار در سال ۲۰۰۹ حدود ۶۳% رشد داشته است.(Zorloni, 2013, 67). نتیجهی مطالعهی آرتز اکونومیکس در سال ۲۰۱۲ نیز نشان داد که در حال حاضر بیش از ۴۰۰۰۰۰ گالری، شرکت مشاوره و حراجی در ۲ میلیون محلِ کار در بازار جهانیِ هنر فعال هستند (McAndrew, 2012). البته این تنها گردش مالیِ مستقیمِ هنر است، اگر مشاغل جانبی را هم لحاظ کنیم مبلغ بالاتر خواهد رفت. همان مطالعه نشان داد که در سال ۲۰۱۱ نزدیک به ۱۱٫۵ میلیارد یورو در مشاغل جانبی تولید درآمد شده است.
[۶] درینجا میتوانید لیستی از این شرکتها را پیدا کنید http://www.artquest.org.uk/articles/view/art-shipping-and-handling
[۷] Association of Professional Art Advisors
[۸] نگاه کنید به شو تلویزیونی « هنرمند بزرگِ بعدی» که سارا جسیکا پارکر با مشورت سیمون دوُ پوری آن را تهیه و اجرا میکند.
[۹] برای مجلات دیگر میتوان به American Arts، British Frieze، ArtReview، Contemporary و Art Monthly اشاره کرد.
[۱۰] https://www.aexchange.net/
[۱۱] http://www.ettelaat.com/etiran/?p=102822
[۱۲] http://www.artguard.net/
[۱۳] صندوقِ صندوقهای هنر عموماً صندوقهای سرمایهگذاریای هستند که به طورِ خصوصی عرضه میشوند و هدفشان سودآوری از طریقِ سرمایهگذاری در سایرِ صندوقهاست. صندوقهایِ صندوقهای هنر نه آثارِ هنری را میخرند و نه نگهشان میدارند بلکه سبدِ سرمایهگذاریِ خود را با آن دسته از صندوقهای هنرِ زیربنایی میسازند که با معیارهای سرمایهگذارانِ صندوق صندوقهای هنر همخوانی دارند.