حقوق مالکیت هنری در عصرِ چرخش از صنعت به فرهنگ
سه شنبه ۲۶ آوریل (۷ اردیبهشت) روز جهانی مالکیت فکری بود، این نوشته را به بهانهی بزرگداشت این روز نوشتهام
سخن از هزاره ی جدید، یا در یک جمع بندیِ مسامحه آمیز فرایندِ تجدد سخنی کهن است. اما این بار به واقع گسترهی تغییر اگر چه برپایه ی سرمایه است، صنعتی نیست، بلکه فرهنگی است. این چرخش از صنعت به فرهنگ ما را در آستانه ی مواجه های گریز ناپذیر با انتظام نو یافته ی قدرت/ ثروت جهانی قرارداده است. تجددی که میتواند برخلاف نومیدیها و سیاه بینیهای فراوان، بقا و به گشت ایران را رقم بزند.
امروزه، سخن فرهیختگانی که توسعه را نه بر پایه ی گفتمان اندیشه ی خودمحوربینیِ سلطه بلکه مبتنی بر «دانشِ بومی» و «آینده پژوهی» متناسب با اقلیم ایران معرفی میکنند؛ سرشار از مفاهیم و آموزه های «اقتصاد دانشبنیان» است. چه بستری میتواند مصرفِ منابع تجدیدناپذیر کشور را به حداقل برساند؟ به جای خامفروشی دستمایه ی درآمدهای تازه باشد؟ اشتغال ایجاد کند، مزیت رقابتی ایران باشد، با صرف انرژی مشخص احتمال رشدمان بیشتر باشد و جانشین صنایع بزرگِ زیانده و ضدمحیط زیستی باشد؟
پاسخ را همین چرخش صنعت به فرهنگ پیش پای ما گذاشته است. هنر و میراث فرهنگی. بیایید نگاهی به تغییرات اقتصاد جهانی درین ۲۰ سال بیاندازیم. در دهه ی ۱۹۹۰ مسئولان شهر آستن مرکز ایالت تگزاس در امریکا شعاری را برای شهرشان برگزیدند «آستن پایتخت موسیقی زندهی جهان» عمل در راستای این شعار باعث شده تا این شهر در چندین سال متوالی در پیمایشهای ملی به عنوان بهترین شهر برای زندگی در امریکا انتخاب شود. یادمان نرود که تگزاس ایالت نفتخیز امریکاست. تجدید حیات شهر و اقتصاد شهری برپایه ی کارآفرینی و اقتصاد موسیقی و تأسیس صدها شرکت هنربنیان رمز موفقیت این شهر در گفتمان جدید جهانی است. Philips, R., J. 2011; 13 بنا به گزارش مجمع بین المللی مالکیت فکری درآمد همین کشور از صنایع تنها در سال ۲۰۱۳ بیش از ۱/۱ تریلیون دلار بوده است. Stephen E. Siwek 20014; 1
از دهه ی دوم قرن بیستو یک به اینسو، برنامه های عملیاتیِ بیشتر کشورهای توسعه یافته، تقویتِ راهبردِ توسعه بر اساس اقتصاد دانشبنیان و کارآفرینی فرهنگ است. درین راهبرد تقویت هنر راهی است به توسعهی اقتصادی آینده. این راهبرد به منزله ی استفاده از انباشت تجربه ی جمعیِ شرکتهایی نظیر مایکروسافت، اپل و گوگل در پایان قرن بیستم بود. رقابت در گرفته میان این کشورها نیز نکتهای است که نباید از آن غافل شد.
مطالعهای که آرت اکونومیکس Arts Economics درباره ی بازار جهانیِ هنر در سال ۲۰۱۲ انجام داده روشن میکند که بیش از ۰۰۰/۴۰۰ شرکت تقریباً در ۲ میلیون محلِ کار مشغول هستند، شرکتهایی اعم از گالریها، خانه های حراج، شرکتهای خدمات جانبیِ هنر نظیر: مشاوره ی مالی و مشاوره ی حقوقی، حمل ونقل، بیمه، تبلیغات و بازاریابی آثار هنری. درین تحقیق مشخص شده که تنها در سال ۲۰۱۱ نزدیک به ۱۱٫۵ بیلیون یورو برای دریافت خدماتِ جانبیِ هنر خرج شده و حدود ۱۳۴هزار شغل ایجاد کرده است. بیشترین مصرف این پول - در حدود ۳٫۷ بیلیون- صرف تبلیغات و بازاریابی شده است. بعد از آن نزدیک به ۱٫۸ بیلیون نیز هزینه ی نمایشگاه هایی است دلالان پرداختهاند. (McAndrew, 2012). اشتغال در بخش فرهنگ (منهای هنر) بیشتر هم هست، نتایج پژوهشِ اتحادیه بازرگانی، صنعت، تجارت و کشاورزیِ ایتالیا (unioncamere) در سال ۲۰۰۹ نیز حاکی ازین است که میراث فرهنگیِ ایتالیا بیش از ۰۰۰/۹۰ شرکت و حدود ۸/۳ میلیون نفر مشغولِ به کار دارد که ۰۰۰/۴۰۰ نفرشان در بخش ابنیهی تاریخی، کار میکنند. (Zorloni, 2013). به هر روی به نظر میرسد بین درجهی توسعه یافتگی کشورها، میزانِ اشتغال و تجارتِ فرهنگی رابطه ی مستقیمی وجود داشته باشد .
البته این صرفاً مخصوص جهان توسعه یافته نیست بلکه حرکت در این مسیر به کشورهای در حال توسعه امکان میدهد تا بتوانند با مزیتهای رقابتیِ فرهنگیشان وارد اقتصاد جهانی شوند، سرمایه ها و منابع فرهنگیشان را فعال کنند و درین راه منبع جديدی برای رشد اقتصادي و ایجاد هزاران شغل جديد بیابند. در رویکرد اقتصاد خلاق، شهر، امکانات محلی سنگبناهای حرکت هستند و هر اقدامی در راستای توسعهی اقتصادی بر مبنای زمینه، تاریخ و فرصتهای فرهنگی برنامهریزی میشود. ازین رو نقش شرکتهای هنربنیان در توسعهی محلی عمده است و تلاش دولتها بر گسترش این SME ها و حتی کسبوکارهای کوچکِ خانگی است. نمونهی این را میتوان در اقتصاد آشپزیِ شهر پوپايان در کلمبيا دید، اين شهر از طریق صنعت آشپزی که یکی از زیرمجموعه های صنایع خلاق به شمار میرود، آشپزيِ محلیاش را جهانی کرده، به اقتصاد خود جاني تازه بخشيده و برای افراد زيادي شغل و درآمد ایجاد کرده است.
خوب حالا ببینیم وضع کشور خودمان چگونه است؟
از منظر حقوقی اسناد بالادستی کشور نظیر قوانین توسعه، سند چشمانداز، شورای عالی انقلاب فرهنگی و در نزدیکترین مورد نقشهی جامع علمی کشور، موضوع اقتصاد هنر را جزو اولویتهای نخستِ علمی و فناوری کشور در بخش هنر دانستهاند. اما یک نکته ی مهم که گلوگاه این تجدد نوین است رعایت حقوق مالکیت فکری است. ازآنجایی که این شرکتهای دانشبنیان و هنربنیان ایدهمحور هستند، نقش قوانین حقوق مالکیت فکری در گسترش و بهرهوری آن ها بسیار مهم است. به راستی چگونه میتوان به اقتصادِ خلاق فکر کرد، بدون این که زمینهی حمایتهای قانونی از محصولات آن فراهم نیامده باشد؟ برای حرکت در بستر این فرصت تاریخی ضروری است تا سازو کارهایِ متناسب برای حقوق مالکیت فکری در نظام حقوقی کشور اندیشیده و اجرا شوند چرا که تولید ثروت در کارآفرینی هنر و اقتصاد دانشبنیان به رعایت این حقوق وابستهاند.
البته این طور نیست که اساساً هیچ آمادگی و تمهید قانونی برای این ماجرا نباشد، امیدوارم همگان بدانند قانون حمایت از مولفین و مصنفین که در سال ۱۳۴۸ مصوب شده همچنان در نظام قضایی ما استفاده میشود اما مسأله بیش تر در اجرای قانون است. به هر روی نسیم این تغییرات در ایران پیش از اینکه از طرف حکومت مرعی داشته شود، مردم - همچنان که همیشه- به پاسداری و رعایتاش اقدام کردهاند. چند سالی است که بازیگرانِ «عالَمِ هنر» در ایران بیشازپیش مراقب این حق بوده و هرجا که کسی خواسته از گل آلودگی آب ماهی بگیرد مانع شده اند و یا پس از آگاهی از تضییع حق مالکیت هنریِ هر شخصی با مراجعه به وجدان عمومی و آگاهی جمعی خاطی را تنبیه کردند.
نکتهی آخر: حالا که بازار هنر ایران علی الخصوص در هنر تجسمی رونق گرفته و خریداران جهانی دارد، چه خوب خواهد شد اگر با پیوستن به معاهدات بین المللیِ حقوق مالکیت هنری و ادبی، محمل قانونی حمایت از آثار ایرانی را در بیرون از کشور هم فراهم آوریم تا هنرمند ایرانی مجبور نباشد اثرش را در کشور دیگری ثبت کند تا حقوقش رعایت شود.
- Stephen E. Siwek (2014) Copyright industries in U.S Economy, the 2014 Report International intellectual property Alliance,
- Zorloni Alessia(2013) The Economics of Contemporary Art, Markets, Strategies, and Stardom, Springe
- McAndrew, C. (2012). The international art market in 2011. Observations on the art trade over 25years. Helvoirt: Tefaf.