تقلب در بازار هنرهای تجسمی

توضیحی مقدماتی از چشم‌اندازِ اقتصاد فرهنگ و هنر

همه‌‌ی ما کمابیش روایت‌های جعل و تقلب در بازار هنر را شنیده‌ایم، از اثر محصص در حراج کریستیز گرفته تا اثر احصایی در حراج باران. البته قصد ما داوری درمورد درستی یا نادرستی ادعاها نیست، چرا که شایعات درمورد آثارِ پرقیمت بیش‌تر است. این روایت‌ها را درباره‌ی تعداد تنه‌های درختِ سپهری، آثارِ فروخته‌شده‌ یا در معرض فروشِ پیل‌آرام، مافی و کمال‌الملک در حراج‌های داخلی و خارجی هم شنیده‌ایم. تبیین پدیده‌ی تقلب در هنرهای تجسمی تا کنون -در بهترین حالت- از چشم‌انداز حقوق مالکیت‌ِ هنری و یا تاریخ هنر بوده است و در بیش‌تر موارد با شایعه، سوء‌نیت و تسویه حساب‌های شخصی آمیخته شده است. به نظر می‌رسد مبانی اقتصادی چنین وضعیتی هنوز بررسی نشده باشد. این نوشته تلاشی است برای توضیح مقدماتیِ پدیده‌ی تقلب از چشم‌انداز اقتصاد فرهنگ.

  1. سطوح بازار و عرضه‌‌گاه اثر تقلبی

اثر تقلبی جایی عرضه می‌شود که اولاً هزینه‌‌های ساخت آن برگردد (چرا که باید با دقتی بسیار بالا تهیه شود)، پاداش احتمالی انجام این کار چشم‌گیر باشد و هزینه‌های مبادله‌‌ی آن (گردآوری اطلاعات فنی و دانش هنری لازم برای تشخیص تقلب) برای خریدار نیز بسیار زیاد باشد. چنین عرضه‌گاهی بی‌گمان در سطوح بالای بازار هنر خواهد بود. دست‌کم سه سطح در بازار هنر وجود دارد (ر.ک تندیس ۳۳۱٫ص۳۰). هرچه از سطح نخست (پایین) به سمت سطوح دو (ملی) و سه (جهانی) حرکت کنیم، قیمت‌ آثار، شهرت هنرمند، ضریبِ تمرکز بازار بیش‌تر می‌شود. در واقع در سطوح بالا انحصار بازار بسیار بیش‌تر است و تعداد اندکی از افراد تأثیر فراوانی در بازار خواهند داشت. مثلاً با حبس‌کردن کارهای یک‌هنرمند خاص هم در برابر فروشنده-هنرمند (به عنوان خریدار انحصاری) و هم دربرابر خریدار (به عنوان عرضه‌کننده‌ی انحصاری) دارای قدرت بالاتری خواهد بود. صرفاً در سطوح بالای بازار است که هنر خاصیت دارایی‌های مالی را پیدا می‌کند و سود سرمایه‌گذاری در آن گاهی بسیار بیش‌تر از سود سرمایه‌گذاری در سایر طبقات داراییAsset Classes  است. در چنین مواقعی که داشتن اطلاعات دقیق در مورد کالای هنری ضروری است ناتوانی برخی از خریداران در گردآوری اطلاعات لازم راه را برای تقلب هموار می‌کند. راجر مک‌کن نتیجه‌ می‌گیرد که این فریب‌کاری‌ها، ممکن است موجب نارسایی کل بازار هنر شوند. (Mccain,Roger.A 1980, 134)

  1. مسأله‌ی عدم تقارن اطلاعات Information Asymmetry

یکی از ویژگی‌هایی که مبادله‌ی آثار هنری را خاص می‌کند این است که اثر هنری (کالای مورد معامله) کالایی اطلاعاتی Information good است. همین امر مشکلات فراوانی را در ارزیابی کیفیتِ آثار ایجاد می‌کند. به عبارت دیگر اگر مشتری حساسیت یا مهارت­های هنری، تاریخی و فنیِ کافی نداشته باشد، اطلاعات‌اش با اطلاعات فروشنده یکسان نیست و فروشنده اطلاعاتی به مراتب بیش‌تر و بهتر دارد. در این مواقع می‌گوییم «عدم تقارن اطلاعات» پیش‌آمده و احتمال دارد باعث کژگزینی Adverse Selection یا انتخاب اشتباهِ خریدار شود. هر چه میزان عدم تقارن اطلاعات در بازار بیشتر باشد، (یعنی بازار غیرشفاف‌ باشد)، کارایی بازار کم‌تر و نسبت تعداد مبادلات موفق در آن پایین‌تر است.

تقاضاهای فراوان برای خریدِ آثار هنرمندانِ مطرح هم این وضعیت را بدتر می­کند، چرا که کالای هنری «نایابیِ طبیعی» دارد و پیش از انجام هرگونه‌ معامله‌ای در این بازار، باید اطلاعات مختلفی را جمع‌آوری کرد، ازین رو هزینه­ی مبادله‌ در بازار هنر بسیار بالا خواهد بود. این اطلاعات ضروری، شامل اطلاعاتی درباره‌ی «خودِ اثر» می‌شود که در واقع تخمینی خام از قیمت را فراهم می‌آورد؛ بعد از آن نوبت به اطلاعات انتقادی می­رسد که موجب ارزیابی درست‌تری خواهد شد؛ دست آخر، باید اطلاعاتی در مورد شهرت هنرمند و قیمت‌ آثارش در طول زمان پیدا کرد. با این‌همه، خریدار باید به اطلاعاتی تکیه کند که چندان هم اعتمادپذیر نیستند. به هر روی توزیع نامتقارن اطلاعات، امتیازاتی انحصاری برای یکی از طرفین معامله به همراه دارد و فضا را برای فریب‌کاری با خود به همراه می‌آورد

  1. تمایل به پرداخت Willingness to pay

قیمت اثر در سطوح بالا (حراجی‌های ملی و بین‌المللی) منحصر به ارزش‌های ذاتی آن نیست بل‌که به توان و خواست خریدار بستگی دارد؛ در واقع این که اثری مشخص چقدر برای او می‌ارزد، یا چقدر دلش می‌خواهد بپردازد. این وضعیت زمانی که رقابت بر سر به دست‌آوردن اثر باشد یا خرید اثر از نوع نمایش ثروت تلقی شود (مانند زمانی که استیو کوهن مجسمه‌ی دیمین هرست «امکان‌ناپذیری فیزیکی مرگ در ذهن کسی که هنوز زنده است» را خرید) می‌تواند منجر به تحریک فریب‌کاران هنری شود.

  1. اثر راحتی Convince Effect

در بازار هنر که کالاهایِ معامله شده در حکم کالاهای اعتمادبر Trust Goodsهستند، خریدار امکان بررسی کیفیت­شان را قبل از و بعد از معامله ندارد. چرا که دانش فنی و فرهنگی آن تنها در دست متخصصینی مثل منتقدهاست. با این وجود، مجموعه‌دار می‌تواند بر اساس اطلاعاتی جانشین درباره­ی کیفیت اثری که به او پیش­نهاد شده، تصمیم بگیرد. در بازار هنر قیمت مهم‌ترین اطلاعات جانشین است چرا که علامتی است برای کم­یابی و ارزش کالاها و خدمات. دانش اقتصادی می­گوید در بازارهای به شدت رقابتی، کالاهای با کیفیت، هزینه­ی نهایی Marginal Costs  بالاتری دارند و از همین رو به قیمت­های بالاتری هم فروخته می­شوند. در چنین موقعیت­هایی قیمت وابسته به کیفیت است و می­تواند به عنوان نشانه­ای برای کیفت به کار رود.

وقتی خریداران کیفیت را از روی قیمت حدس بزنند، می‌گوییم خرید به دلیل «اثر راحتی» بوده است. اثر راحتی به وضعیتی اشاره دارد که در آن خریدار بر اساس فهرست قیمت‌ها دردسرهای محاسبه­ و مقایسه‌ی کالاهای مشابه را به حداقل می­رساند. البته «چنان­چه مجموعه­داری ارزیابی کیفیت را بر اساس قیمت آثار قراردهد، رفتار او در مقام خریدار، ناقضِ قانونِ تقاضا خواهد بود. به این معنی که او در صورت کاهش قیمت تصمیم می­گیرد، تقاضا­ی­اش را نیز کم کند، چرا که افت کیفیت انگیزه­ا­ی برای خرید بیش­تر ایجاد نمی­کند.»(زرلونی ۱۳۹۵؛ ۷۰) درین جا هم وقتی خریدار قیمت را به عنوان اطلاعات جانشین استفاده می‌کند، اثری تقلبی با قیمت بالاتر می‌تواند موجبات خسران بیش‌تری برای او فراهم آورد.

  1. خطرهای تقلب برای بازار هنر

وقتی مجموعه‌داران مجبور باشند در فضایی نامطئن خرید کنند، مسابقه‌ای دایمی میان فریب‌کاران و کارشناسان درمی‌گیرد که علی‌رغمِ تحمیل هزینه‌های فراوانِ به کارگیریِ وسایل تشخیصی، بی‌اعتمادیِ موجود در فضا کاهش نمی‌یابد، این قضیه را در تحمیل هزینه‌های کارشناسی و اشعه‌ای فرستادن دو اثر از گنجینه‌ی موزه‌ی هنرهای معاصر تهران به موزه‌ی مکسی در رم شاهد بودیم. هرچه این بی‌اعتمادی بیش‌تر باشد هزینه‌های مبادله برای سرمایه‌گذارانی که می‌خواهند سودی از هنر کسب کنند، بیش‌تر خواهد شد و سهم سودشان کم‌تر. درین مواقع خریدار عاقل ترجیح می‌دهد مبلغ کم‌تری برای اثر هنری بپردازد و مجموع کنش‌‌های خریداران موجب کاهش قیمت در کل بازار خواهد شد. (Frey, 1999)

از طرف دیگر این فریب‌کاری بر روی تولید هنر و خلاقیت‌های تازه هم اثر منفی دارد، از یک طرف فضای فریب‌کارانه انگیزه‌های درونیِ تولید خلاقانه‌ی هنرمند را پایین می‌آورد و از طرف دیگر قیمت پایینِ آثار، تولید اثر خلاقه را چندان تحریک نمی‌کند.

منابع

شش‌جوانی (۱۳۹۵)، سطوح و اجزای بازار هنر، مجله‌ی تندیس، شمارهءی ۳۳۱٫ ص۳۰

زرلونی، ‌السیا (۱۳۹۵)، اقتصاد هنر معاصر، ترجمه‌ی شش‌جوانی و میرصفیان، انتشارات فرهنگستان هنر

Frey, Bruno S. (1999) “ART FAKES - WHAT FAKES? An Economic View” University of Zurich

McCain, Roger A. (1980), "Markets for Works of Art and 'Markets for Lemons,"' in William S. Hendon et al, pp. 122- 36.