فرضیه ی تأخر فرهنگی-ترجمه
نوشته ی: ولیام آگبرن [۱]
برگردان: حمیدرضا ششجوانی
سرعت تغییر در زمانه ی مدرن مسأله ی بسیار مهمی را در باب سازگاری اجتماعی پیش روی ما گذاشته است. مشکلات سازگاری اجتماعی دوگونه اند: اولی به مطابقت انسان با فرهنگ یا شاید دقیقتر بگوییم، مطابقت فرهنگ با فرد می پردازد. دیگری مساله ی سازگاری میان اجزای مختلف فرهنگ است که بر اثر تغییرات اجتماعی سریع به وجود آمده و بدون شک، در اساس، نشانگر مطابقت فرهنگ با فرد است. همین مساله یعنی سازگاری بین اجزای مختلف فرهنگ موضوع اصلی بررسی ماست.
فرض بر این است که اجزای گوناگون فرهنگ مدرن با یک سرعت تغییر نمی کنند و سرعت تغییرِ برخی اجزا بسیار بیشتر از بخشهای دیگر است. از آنجایی که بین اجزاء فرهنگ، هم بستگی و وابستگیِ متقابلی وجود دارد، تغییرِ سریع در یک بخش از فرهنگ، سازگاری مجددِ دیگر اجزای به هم پیوسته ی این فرهنگ را ضروری میسازد. برای مثال صنعت و آموزش به هم وابسته اند و تغییر در صنعت، به واسطه ی تغییرات در نظام آموزشی، منجر به ایجاد سازگاری میشود. صنعت و آموزش دو متغییر هستند و اگر تغییر ابتدا در صنعت رخ دهد و آموزش خود را با این تغییر سازگار کند، میتوانیم صنعت را متغییر مستقل و آموزش را متغییر وابسته بینگاریم. چنانچه، جزئی از فرهنگ در نتیجه ی اکتشافات یا اختراعاتی تغییر کند و متعاقب آن در سایر اجزای وابسته به آن جزء تغییراتی روی دهد، غالباً، بروز تغییر در اجزایِ وابسته، به طول می انجامد. اندازه ی این تأخیر بسته به ماهیت ماده ی فرهنگی متفاوت است، ولی ممکن است تا سالهای متمادی ادامه یابد. میتوانیم بگوییم در طول این سالها نوعی کژسازگاری به وجود آمده است. برای آنکه سازگاری تا آنجا که ممکن است سریعتر صورت پذیرد لازم است دورهی کژسازگاری کاهش یابد.
مشکلی که پیش از این طرح شد زمانی رخ میدهد که در فرهنگی با اجزای به همپیوسته، یکباره تغییری رخ دهد و آهنگ این تغییر در همه ی اجزا یکسان نباشد. بحث ما طبق چارچوب کلی زیر ارائه خواهد شد، ابتدا فرضیه را معرفی میکنیم، بعد با دقت کافی در داده های یک نمونه ی معین، آن را آزمایش کرده و محک میزنیم، البته این کار با ارائه ی توضیحاتی پیگیری میشود. سپس ماهیت و علت پدیدهی کژسازگاری فرهنگی را به طور کلی تحلیل میکنیم. به این ترتیب، میتوانیم اندازه ی این تأخیر فرهنگی خاص را برآورد کنیم و درپایان اهمیت آن را برای جامعه نشان دهیم.
بیان سادهای از فرضیهای که میخواهیم بررسی کنیم در پی میآید. قسمت عمدهای از محیط دوروبرمان شامل شرایط مادی زندگی است و قسمت عمدهای از میراث اجتماعی ما فرهنگ مادی ماست. این امور مادی شامل خانه ها، کارخانه ها، ماشینها، مواد خام، تولیدات کارگاهها، مواد غذایی و دیگر اشیا است. ما برای استفاده از این امور روشهای مشخصی را به کار میگیریم. بعضی از این روشها به سادگی مهارت در به کار گیری یک ابزار است. اما تعداد زیادی از روشهای استفاده از امور مادی فرهنگ متضمن سازگاریها و کاربردهای گسترده تری شبیه رسوم، باورها، فلسفه ها، قانونها و دولتهاست. برای مثال کارکرد مهم دولت سازگار کردن جمعیت با شرایط مادی زیست است. گو این که کارکردهای دولتی دیگری هم وجود دارد. سامنر بسیاری از این فرایندهای سازگاری را تحت عنوان رسوم اخلاقی جمع کرده است. اما به هر حال سازگاری فرهنگی با شرایط مادی عامتر از رسوم هستند و بیتردید شامل شیوه های قومی و نهادهای اجتماعی نیز میشوند. این شیوه های سازگاری در جهت تحلیل ما میتواند فرهنگ سازگار نامیده شود، بنابراین فرهنگ سازگار بخشی از فرهنگ غیرمادی است که با شرایط مادی منطبق شده یا سازگاری یافته است بعضی بخشهای فرهنگ غیر مادی مثل قواعد مشخص کنترل دستگاه های فنی کاملاً جزو فرهنگ سازگار است و بعضی بخشها مثل دین صرفاً به صورت ضمنی یا جزئی سازگاری یافته است. خانواده در همین حین که قسمتی از کارکردهایش ثابت میمانند برای همآهنگی با تغییرات شرایط مادی بعضی سازگاریها را اعمال میکند. بنابراین خانواده تحت اصطلاح شناسیای که اینجا استفاده شده بخشی از فرهنگ غیر مادی است که تنها به صورت جزئی سازگاری یافته است.زمانی که شرایط مادی تغییر میکنند تغییرات در فرهنگ سازگار ضروری میشود. اما تغییرات در فرهنگ سازگار دقیقاً همزمان با تغییرات فرهنگ مادی نیست. تأخیری که وجود دارد در اندازه های متفاوتی به طول میانجامد و در واقع برای چندین سال باقی میماند.
یک مثال به فهم روشنتر فرضیه کمک خواهد کرد. نوعی از امور مادی که ما خودمان را با آن سازگار میکنیم جنگلها هستند. در طول قرن گذشته جنگلداری در ایالات متحد تغییرات زیادی داشته است. زمانی جنگلها برای رفع احتیاجات جمعیتی کوچک کاملاً فراوان بودند. الوار زیادی به راحتی برای هیزم، ساخت و ساز و تولیدات چوبی در دسترس بودند. در بسیاری از مناطق جنگلها به اندازه ی کافی برای جلوگیری از فرسایش خاک گسترده بودند و نهرها مطمئن به نظر میرسیدند. در حقیقت چندی پیش جنگلها از لحاظ رفع احتیاجات مردم بسیار فراوان به چشم میآمدند. روزگاری تولیدات کشاورزی و غذا اولین نیاز مردم بود و پاکسازی زمین از درختان و کندهها کار مشترک اجتماع در روزگار مهاجران اولیه بود. در بعضی مناطق، فرایند سریعتر آتش زدن و قطع درختان و کشتوکار در بین کنده ها بود. زمانی که شرایط مادی اینگونه شد شیوهی سازگاری با جنگلها به وسیلهی سیاستی مشخص شد که بهره کشی نامیده میشد. بهره کشی در ارتباط با جنگلها در حقیقت به گونه ای از عرف آن زمان بود که بخشی از فرهنگ سازگاری را در رابطه با جنگلها نشان میدهد.
به هر ترتیب به مرور زمان جمعیت رشد کرد، تولیدات بالا رفت و نیاز به جنگل فزونی یافت. اما جنگلها تخریب شده بودند . به خصوص در گریت لیک، اپلاچیان و مناطق گلف سیاست بهره کشی ادامه یافت. بعد تقریباً یک دفعه در مراکز فکری مشخصی چنین نتیجه گیری شد که اگر سیاست قطع درختان با همان سرعت و حدت ادامه پیدا کند جنگلها در مدت کوتاهی از بین میروند و به هیچروی پاسخگوی رفع نیاز مردم نخواهند بود. نتیجه این شد که سنت در رابطه با جنگلها باید تغییر کند و رویه ی محافظت حمایت شود. سیاست جدید محافظت تنها به محدود کردن تعداد قطع درختان نظر نداشت بلکه شامل شیوه های علمی قطع و جنگل کاری مجدد نیز میشد.از این طریق درختان در جهتی که مقدار زیادی الوار به دست دهند و مساحت جنگل ها کاهش نیابد از طریق انتخاب مطابق اندازه شان، سنشان و محلشان بریده میشدند. چنان که با توزیع مناسب نقاط بهره برداری در یک حوزه ی مشخص بریدن درختان میتواند آنقدر طول بکشد که آخرین نقطه درختان جوانی باشند که در اولین نقطه روییده اند . در بعضی مناطق زمانی بهره برداری پایان مییابد که زمین مناسب زراعت شده باشد، در حالی که این بخشها مثل مناطق کوهستانی زمانی که از جنگل عاری شدند به زحمت به درد کشاورزی میخورند. البته روشهای بسیار دیگری برای محافظت از جنگلها وجود دارد . درحقیقت علم جنگلداری در ایالات متحد انصافاً در اصول پیشرفت های بسیاری داشته است. یک فرهنگ سازگار جدید، نوعی محافظه کاری ، مناسب شرایط مادی تغییر یافته شده است.
همگان بر این باورند که محافظت از جنگلها در ایالات متحد می بایستی پیش از اینها آغاز میشد . از این رو میتوانیم بگوییم سیاست قدیمی بهره کشی تا پیش از تصویب قانون جدید بیش از آنچه می بایست طول کشیده است. به بیان دیگر شرایط مادی در ارتباط با جنگلها تغییر یافته ولی سنت قدیمی استفاده از جنگلها که زمانی کاملا مناسب شرایط مادی بوده است بر دوره ی تغییر یافتگی هم سایه انداخته است. سنت قدیمی نه تنها به صورت رضایت بخشی سازگار نشده است بلکه به راستی از لحاظ اجتماعی مضر است. البته این سنت ها در مواجه با نیازهای مشخص انسانی فایده هایی دارد ولی شیوه هایی برای استفاده ی بیشتر احتیاج است. در این جا تأخیری در رسوم در ارتباط با جنگل داری بعد از تغییر شرایط مادی مشاهده میشود یا به تعبیر اصطلاح تحلیل قبلی : ابتدا شرایط مادی تغییر کرده اند و تأخیری در فرهنگ سازگار ایجاد شده است. به این معنی که فرهنگ با جنگل سازگاری یافته است. شرایط مادی قبل از این که فرهنگ مناسب شرایط مادی جدید باشد تغییر یافته است. این موقعیت با شکل زیر روشن تر میشود
۲
۱
b a
خط ۱ شرایط شرایط مادی مرتبط با جنگل را در ایالات متحد نشان میدهد. خط ۲ سیاست استفاده از جنگل یا فرهنگ سازگاری را نشان میدهد. خطوط ممتد جنگل های فراوان با جمعیت اندک و عرف بهره کشی را نشان میدهد. خطوط نقطه چین شرایط جدید جنگل ها که در ارتباط با جمعیت کوچک شده اند و سیاست جدید محافظت را نشان میدهد. فاصله ی بین الف و ب نشان دوره ای است که فرهنگ سازگار قدیمی یا عرف همزمان با شرایط مادیِ تغییر یافته وجود داشته ، یا دوره ی کژ سازگاری را نشان میدهد.
تعیین دقیق محل نقاط الف و ب مشکل است. ابتدا به موقعیت نقطه ی ب یا زمان تعدیل سیاست بهره کشی به سیاست محافظت توجه کنید. سیاست محافظت از جنگل ها به طور حتم قبل از ۱۹۰۴ یعنی زمانی که اولین کنگره ی ملی محافظت تشکیل شد نبوده است. این زمان در طول زمامداری روزولت بود که فعالانه گام هایی در جهت محافظت برداشته شد. ناحیه ی وسیعی از جنگل های ملی از تصرف عامه درآمد . گیفورد پینچات در اشاعه ی تعالیم محافظت بسیار فعال بود. ..... که توسط روزولت فراخوانده شدند تا اندازه ی زیادی بر برنامه ی محافظت متمرکز بود. از آن زمان کتابها و مقالات زیادی در مجلات و گاهنامه ها در مورد این موضوع نوشته شد. قبل از این زمان جریان محافظت به سختی میتوانست با چنسن گستردگی ای شروع شود. درست است که اولین مقالات نوشته شده درباره ی این موضوع قبل از اجتماع علمی و تدریس جنگلداری بود اما قبل از این زمان ایده ی محافظت از جنگلها کمتر شناخته شده بود و جریان محافظت بسیار تنگ دامنه بود و حکومت هیچ اقدام قابل توجهی درباره ی سیاست اصیل محافظت انجام نداده بود. درواقع ممکن بود با موفقیتی اندک درحالی که سیاستی کاملاً متناسب محافظت نداشتیم راجع به آن بحث کنیم. برای بسیاری از سرمایه گزاران خصوصی هنوز به همان شیوه ی قدیمی بهره کشی میکنند. در ایالات متحد جنگل کاری مجدد بیشتر به صورت موضوعی نظری است. درست است که دولت قدم هایی در جهت حفظ جنگل ها برداشته است اما محافظه کاران تا این تاریخ از پیشرفت جریان راضی نیستند. مسلماً ما به معیار خوب محافظت اروپای غربی دست نیافته ایم
از این گذشته تعیین محل نقطهی الف هم به خاطر تعیین زمانی که ما باید جریان محافظت را شروع میکردیم مشکل است. احتمالاً بعضی مشخصه های محافظت با یستی تقریباً در اوایل قرن گذشته شروع شده باشد ، بنابرین تخصیص حوزه های جنگل دائمی ممکن است تصادفاً به وسیله ی گسترش قلمرو به خوبی انجام شده باشد و تخریب جنگلها برای زمین نامناسب کشاورزی ممکن است از اشاعه ی جمعیت به نقاط جدید جلوگیری کرده باشد. در زمان جنگ شهری جمعیت به طور کلی زیاد شده بود و در مدت کوتاهی پس از آن دوران، راه آهن به دنبال توسعه ی فزایندهی صنعت ، تمرکز و بیمه ی اکثر جمعیت به کار افتاد. در همان زمان بود که جنگلهای ممتاز ناجیه ی گریت لیک بریده شده بودند و بهره کشی از ناحیه ی اپلاچین به شدت افزایش یافته بود. بعضی از مشاهده کنندگان درگیر میدیدند که چگونه جمعیت توسعه مییابد و صنعت شکل میگیرد اما رابطه ی جنگلها با چنین شرایطی درک نمیشد. اگر جنگل داری علمی به کار گرفته نشده بود بسیاری از اتلافات غیر ضروری جنگل دیگر وجود نداشت و الوار تهیه نمیشد، فرسایش خاک تا این پایه گسترده نشده بود و خطر سیلاب کمتر تهدید میکرد. در حالی که ممکن بود بعضی از شیوه های محافظت از جنگل برای امتیاز کوتاه دوره ی پس از استعمار به کار گرفته شوند زمان مناسب برای اشاعه ی پیشرفتهای محافظت احتمالاً پس از دوره ی جنگ شهری پدید آمد. جمعیت در حال ازدیاد بود، غرب درحال پایه ریزی بود .................................................... حدود اراضی معلوم شده بود صنایع، راه آهن، کارخانه ها، شرکت ها و تراست ها به سرعت درحال رشد بودند شرق نسبت به ناحیه ی ........یا آلاسکا احتیاج بیشتری به محافظت از جنگل ها داشت. با این همه به احتمال زیاد برای کل کشور گرچه اندازه ی پیشرفت نابرابر بود جریان گسترده ی محافظت بایستی اواسط نیمه ی دوم قرن ۱۹ نهادینه شده باشد. در این صورت تأخیری دستکم در حدود ربع قرن در تغییر سیاست جنگل داری به چشم میخورد.بحث جنگل داری که پیش از این آمد فرضیه ای را که قصد تشریحش را داشتیم، روشن میکند.
بهتر این بود که روشنتر و با نکات تحلیلی بیشتری بیان میشد. اولین نکته بر اندازه ی سازگاری یا هم بستگی بین شرایط مادی و فرهنگ غیر مادی سازگار متمرکز بود. درجه ی سازگاری ممکن است بیش و کم کامل یا رضایت بخش باشد ما خودمان را از طریق صورت هایی از فرهنگ سازگار میکنیم به این معنی که زنده ایم و از طریق این سازگاری روزگارمان را میگذرانیم. یک فرهنگ مشخص که با شرایط مادی سازگاری یافته است ممکن است خیلی پیچیده باشد و در حقیقت تنها یک بخش از قسمتهای بسیار متفاوت فرهنگ توانسته باشد با شرایط مادی کاملاً همگن سازگاری یافته باشد. در مورد یک صورت فرهنگ مشخص مثل دولت یا خانواده. ارتباط با فرهنگ مادی مشخصی تنها یکی از مقاصد یا کارکردهایشان است ، نه تمامی کارکرد سازمان خانواده، برای مثال کارکرد عاطفی خانواده در درجه اول با شرایط مادی تطبیق مییابد.
نکته ی قابل بررسی دیگر این است که تغییر در شرایط مادی، تغییر در فرهنگ سازگار را به دنبال می آورد. این اظهارات به شکل حکمی جهانی نیست. احتمالاً اشکالی از انطباق ممکن است قبل از تغییر در شرایط مادی پیدا شوند و سازگاری عملاً در همان زمان تغییر در شرایط مادی به کار گرفته شود اما چنین موقعیتی درجه ی بالایی از برنامه ریزی، پیشگویی و کنترل را مفروض میدارد. مجموعه ای از داده ها که بررسی شده اند نشان میدهند که در حال حاضر تعداد زیادی از موارد وجود دارند که در آنها شرایط مادی تغییر یافته اند و تغییر در فرهنگ سازگار پیآیند آن بوده است. چندین دلیل نظری عمومی وجود دارد که چرا چنین است که البته بهتر است بعداً در مورد آن صحبت شود. صرفاً تحلیل مواردی را در نظر میگیرد که فرهنگ سازگار تا قبل از تغییر در شرایط مادی تغییر نمیکند. وانگهی بر این دلالت ندارد که تغییرات در فرهنگ غیر مادی تا زمانی که شرایط مادی پایدارند صورت نمیپذیرد. برای مثال هنر یا آموزش در حالی که شرایط مادی ثابت است در معرض تغییرات فراوانی قرار دارند.
هنوز نکته ی دیگری از تحلیل هست که فرهنگ سازگار قدیمی پایدار منطبق با شرایط تغییر یافته ی جدید نیست شاید درست باشد که فرهنگ سازگار قدیمی هرگز به تمامی ناسازگار نمیماند. این جا درجاتی از سازگاری مطرح میشود اما نظر بر این است که فرهنگ سازگار تغییر نیافته بیشتر به طور همآهنگی وابسته به شرایط مادی گذشته است تا شرایط مادی جدید. و یک فرهنگ سازگاری جدید بهتر با شرایط مادی جدید جور میشود تا فرهنگ سازگار قدیمی. بنابرین سازگاری اصطلاحی نسبی است و شاید تنها موارد انگشت شماری باشند که میتوان آنها را کاملاً سازگار یا ناسازگار نامید.
به هرحال بهتر است برای تمرکز بر مثالی مشخص تحلیل را زیادی عمومی نکنیم. فعلاً ما قصد داریم که فرضیه مان را به وسیله ی فاکتهایی از یک مورد مشخص تغییر اجتماعی بیازماییم. در تلاش برای اثبات اعتبار فرضیه در یک مورد مشخص برای ارزیابی آن مراحل زیر دنبال خواهد شد شرایط مادی قدیمی توصیف میشود. قسمتی از فرهنگ سازگار مورد توجه توصیف میشود و اندازه ی سازگاری بین این دو بخش از فرهنگ نشان داده میشود. سپس شرایط مادی و فرهنگ سازگاری تغییر یافته و میزان سازگاریشان معلوم میشود. البته لازم است که نشان داده شود که فرهنگ سازگار تغییر نیافته به نسبت یک فرهنگ سازگار جدید به طور همآهنگ با شرایط جدید منطبق نیست. پس از انجام همه ی این توصیفات مرحله ی بعدی اندازه گیری تأخیری است که باید به وسیله ی تعیین نقاط تغییر در فرهنگ مادی و فرهنگ سازگار معینی انجام شود.
[۱] - فرضهای آگبرن ۱٫ فرهنگ یک کل به هم پیوسته HOLOGRAMATICAL است ۲٫ ضدیت با مارکسیسم جامعه شناختی روساخت - زیر ساخت ۳ . تغییرات اجتماعی سریع اوایل قرن ۲۰٫ ۴٫وضعیت جامعه شناسی اولیه ی آمریکا در اصلاحات اجتماعی